وبلاگ شخصی نوید کمالی (جدید)



نوید کمالی - سایت بصیرت / اعتراضات سراسری سودان پس از چهار ماه به نتیجه رسید و سرانجام عمر البشیر رئیس جمهور این کشور پس از سه دهه حکومت با مداخله ارتش و هدایت وزیر دفاع از قدرت برکنار شده و زمام امور این کشور بحران زده برای حداقل دو سال آینده در دست شورای نظامی انتقالی قرار گرفت.  
عمر حسن البشیر که اکنون در حصر خانگی است در دوران جوانی به ارتش پیوست و دوره های خود آموزشی را در مصر طی کرد و در همین ایام بود که با وقوع جنگ یوم کیپور در سال 1973 در صفوف ارتش عربی به رهبری مصر با رژیم صهیونیستی وارد جنگ شد.
البشیر سال ها بعد با حمایت مخالفان حکومت مرکزی سودان، کودتایی نظامی را با عنوان انقلاب نجات ملی تدارک دید و بدون خون ریزی، صادق المهدی نخست وزیر منتخب وقت را سرنگون کرد و با کنترلی که بر نیروهای مسلح سودان داشت بلافاصله اقدام به تعطیلی مجلس، احزاب و مطبوعات کرده و خود را به عنوان ریاست «شورای رهبری انقلاب نجات ملی» منصوب کرد.

آخرین اخبار سودان
ماهیت تمامیت خواه عمر البشیر موجب شد تا وی با کنار زدن اصول حکومت داری مردم سالارانه شخصا پست های ریاست جمهوری، نخست وزیری، فرمانده نیروهای مسلح و وزارت دفاع سودان را یکی پس از دیگر در اختیار گیرد و در واقع یک جمهوری دیکتاتوری را پایه ریزی کند.
اما عمر البشیربه این مسئولیت ها رضایت نمی داد و در نهایت برای قبضه کردن بیش از پیش قدرت در دستان خود در سال ۱۹۹۳ شورای رهبری را منحل و خود را رئیس جمهور سودان معرفی کرد با این حال برای توجیه افکار عمومی داخل و خارج در سال 1996 اقدام به برگزاری انتخابات ریاست جمهوری کرد و جالب اینکه در پی آن برای دوره های پنج ساله همواره خود را رئیس جمهور منتخب مردم معرفی می کرد.
کشور سودان با 43 میلیون نفر جمعیت و با وجود دسترسی به منابع غنی طبیعی و معدنی همواره از مشکلات اقتصادی رنج برده است و کودتای عمر البشیر نیز قرار بود این کشور را از مشکلات اقتصادی گریبان گیر آن رهایی بخشد لذا البشیر در سال های نخست حکمرانی خود توجه زیادی به بهبود شرایط اقتصادی و معیشتی کشورش داشت به همین دلیل نیز در سال های ابتدایی ریاست جمهوری خود با مدیریت منابع نفتی جنوب علاوه بر افزایش درامدهای ارزی کشور و بهبود معیشت عمومی سودانی ها توانست بر محبوبیت و اقتدار خود بیفزاید.
اما این شرایط آنچنان دوام نیافت و با تشدید تنش ها بین بخش شمال و جنوبی سودان که منجر به جدایی جنوب این کشور و تشکیل کشور سودان جنوبی در سال ۲۰۱۱ شد، سودان با بحران شدید اقتصادی روبرو شد زیرا بخش عمده ای از منابع نفتی، آبی و جنگلی سودان در جنوب این کشور قرار داشت و با جدا شدن این بخش تولید نفت سودان که مهمترین منبع درآمد این کشور است به شدت کاهش یافت بطوری که در پی آن ارزش پول ملی این کشور به پایین ترین سطح در طول دهه های اخیر رسید. 
طبیعتا فقدان وجود منابع درآمدی ارزی و همچنین کاهش مداوم ارزش پول ملی موجب تشدید فشارهای اقتصادی و معیشتی بر مردم سودان شد که در نتیجه آن عمرالبشیر برای مهار اعتراضات عمومی کوشید تا منابع درآمدی جدید را برای نجات اقتصاد بحران زده کشورش بیابد.
از منظر عمر البشیر بهترین و مناسبت ترین راهکار برای تامین نیازمندهای اقتصادی سودان افزایش تعاملات ی و اقتصادی با کشورهای ثروتمند حاشیه خلیج فارس بود تا از این طریق فرصت دریافت کمک های مالی برای سودان مهیا شود.
پس از شروع تلاش های دیپلماتیک سودان کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس در مذاکرات خود با عمر البشیر حمایت خود از سودان را منوط به قطع روابط این کشور با جمهوری اسلامی و مشارکت وی در طرح های منطقه‏ای این شورا از جمله سرکوب انقلاب یمن کردند که از قضا این درخواست ها مورد موافقت عمرالبشیر قرار گرفت آنهم در حالی که پیش از این سودان دارای روابط گرم و نزدیکی با ایران بود و بنا بر اظهارات مقامات وقت سودانی بخش عمده ای از زیرساخت های دفاعی و عمرانی این کشور توسط شرکت ها و متخصصان ایرانی ایجاد و به بهره برداری رسیده بود.
با این حال عمر البشیر با چشم پوشی نسبت به روابط گذشته خود با جمهوری اسلامی ایران و جبهه مقاومت و در یک چرخش آشکار در ماه مارس ۲۰۱۵ و تنها ساعاتی قبل از پیوستن به نظامی عربستان سعودی به مردم مظلوم یمن تصمیم به اخراج کلیه ایرانیان حاضر در سودان گرفت و در ماه دسامبر نیز تمام روابط دیپلماتیک خود را با کشورمان بصورت یکجانبه قطع کرد.
دیکتاتور سودان امیدوار بود که این چرخش دیپلماتیک و سازش با جبهه غربی و عربی ضد مقاومت موجبات رونق اقتصادی کشورش را فراهم کند اما بر خلاف انتظار وی حتی حضور هزاران سرباز سودانی در صفوف ارتش م عربستان هم نتوانست موجب سرازیر شدن دلارهای نفتی ریاض به خارطوم شود که در نتیجه آن روز بروز بر فشارهای اقتصادی تحمیل شده بر مردم سودان افزوده می‌شد بطوری که از اواخر سال گذشته میلادی بدلیل افزایش تصاعدی تورم و همچنین کمبود کالاهای اساسی و افزایش قیمت سوخت و البته نان، اعتراضات شدید خیابانی در این کشور آغاز شد.
در این شرایط هر چند عمر البشیر به اشتباه محاسباتی خود در سازش با دشمنان کشورش پی برده بود و تلاش می کرد تا با ایفای نقش در پرونده سوریه، سودان را مجددا به محور مقاومت و خاصه ایران نزدیک نماید اما تشدید تظاهرات های سراسری و زد و خورد نیروهای امنیتی وفادار به او با معترضان خیابانی زمان را علیه او پیش برد و سرانجام پس از 30 سال حکمرانی بلامنازع عمر البشیر، توسط فرماندهان نظامی نزدیک به عربستان از قدرت برکنار و همراه با ده ها مقام وابسته به خود راهی حصر خانگی شد.
حالا سودانی ها با توجه به بیانیه ارتش این کشور باید حداقل تا دو سال آینده را تحت رهبری «شورای انتقالی نظامی» که ریاست آن بر عهده ارتشبد «عوض بن عوف» است، سپری کنند اما در نهایت نتیجه این کودتا هر چه باشد تجربه تاریخی و شکست خورده سازش و سازش کاری با غرب و سرسپردگان منطقه ای آنها تا سال ها بعد پیش روی نه تنها مقامات آینده سودان بلکه تمام رهبران کشورهای عربی و اسلامی خواهد بود. 

نوید کمالی - هفته نامه صبح صادق / بررسی تاریخ و روند فتنه‌سازی‌های آمریکا علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران در مقاطع مختلف 40 سال اخیر نشان از عزم جدی دولت آمریکا برای مقابله با ایران دارد که البته اظهارات اخیر مایک پنس، معاون ترامپ درباره دعوت مردم ایران به «تظاهرات خیابانی» علیه نظام اسلامی مهر تأییدی بر این ت ضد ایرانی دولت آمریکا است.

پنس به تازگی در سخنرانی خود همزمان با اوج گرفتن مداخلات ی و امنیتی کاخ سفید در ونزوئلا از تلاش دولت آمریکا برای به رسمیت شناختن معن ایرانی، همانند آنچه در ونزوئلا شاهد آن هستیم، خبر داد! 

وی در سخنرانی خود به ماجرای شکست آمریکا در پیشبرد ماجرای فتنه 88 اذعان کرد و مدعی شد: «جهان دفعه قبل در جریان فرصت رویارویی با رژیم ایران را از دست داد؛ اما این بار نه. این بار همه ما باید محکم بایستیم. در حالی که اقتصاد ایران همچنان در حال سقوط است و مردم ایران به خیابان‌ها می‌آیند، ملت‌های دوستدار آزادی باید برای پاسخگو کردن رژیم ایران برای شر و خشونتی که بر مردم خود، بر منطقه و بر جهان وارد کرده است، در کنار هم قرار گیرند.»

اخبار ونزوئلا

بررسی این اظهارات بی‌پرده مایک پنس که در واقع دومین مقام عالی‌رتبه دولت آمریکا است، نشان‌دهنده نوع راهبرد اتخاذ شده آمریکا علیه کشورمان است که مهم‌ترین نکته آن ناامیدی آمریکا از طراحی و اجرای گزینه‌های سخت علیه ملت ایران است. در واقع دولت آمریکا با درک شرایط حاکم بر ایران و جهان به ناکارآمدی تمرکز بر گزینه‌های سختی همچون مقابله نظامی با ایران پی برده، لذا تمرکز و سرمایه‌گذاری‌های ی، امنیتی و اقتصادی خود را معطوف به افزایش فشارهای نرم علیه ملت ایران کرده که افزایش تحریم‌ها بخشی از این ت ضد ایرانی است. با این حال دولتمردان صهیونیست آمریکایی به خوبی به این نکته واقفند که افزایش فشارهای ضد انسانی‌شان علیه ملت ایران به تنهایی تأثیری بر عزم و اراده مردم و نظام اسلامی ایران نخواهد داشت؛ لذا تشدید فشارها و تحریم‌ها را تنها به عنوان گام اول راهبرد تغییر نظام در ایران در نظر گرفته‌اند.

آمریکایی‌ها در این گام تلاش می‌کنند با بهره‌گیری از امپراتوری رسانه‌ای خود مردم را از وضع موجود ناراضی کرده و آنها را به سوی آنچه از دید پنس تظاهرات خیابانی خوانده شده، سوق دهند که البته رهبر معظم انقلاب مدتی قبل در یک استعاره هوشمندانه از این ت آمریکایی به «ت عصبانی کردن مردم» یاد کردند. در همین راستا، در ماه‌های اخیر رسانه‌های فارسی‌زبان بیگانه به شدت بر حجم خبرسازی‌های خود در رابطه با مشکلات معیشتی و کارگری افزوده‌اند و در همه بخش‌های خبری و محتوایی آنها مطالبی با هدف تحریک اقشار آسیب‌پذیر قرار داده شده است!

اما آمریکایی‌ها در گام دوم ت ضد ایرانی خود تلاش دارند برخلاف ت‌های شکست‌خورده ضد ایرانی سابق خود، برای جمهوری اسلامی ایران یک آلترناتیو جایگزین و در دسترس خلق کنند؛ هر چند این ت را پیشتر و در جریان حمایت از سران فتنه 88 آزمایش کرده بودند؛ اما هوشیاری ملت ایران و قیام 9 دی موجب شکست این توطئه شد، لذا هم اکنون دولت آمریکا با طراحی پروژه آلترناتیوسازی در ونزوئلا و حمایت از خوان گوایدو تلاش دارد در یک محیط آزمایشگاهی توطئه‌ای از جنس فتنه 88 را در کشور ونزوئلا اجرا کند تا در صورت موفقیت این نمونه آزمایشگاهی فتنه جدیدی را علیه دشمن اصلی ت‌های استکباری خود، یعنی ایران طراحی کند.

البته آمریکایی‌ها یا همان احمق‌های درجه یک که رهبر معظم انقلاب پیشتر از آنها به عنوان دشمنان حقیر ملت ایران یاد کردند، به این نکته توجه ندارند که ماهیت ملت و نظام جمهوری اسلامی ایران برخلاف تمام کشورها و ملت‌های دنیا در جهان بی‌بدیل است و این دست توطئه‌های آلترناتیوسازی هیچ‌گاه نخواهند توانست خللی در راه و مسیر ملت انقلابی ایران ایجاد کنند؛ زیرا مربی عبرت‌آموزی ملت ایران تجارب تاریخ معاصر و توطئه‌های تاریخی آمریکا در ایران و دنیاست که تنها به سود آمریکایی‌ها تمام شده است تا ملت‌ها!


اگر قصد لیست کردن مهمترین توانمندی‌های نظامی راهبردی کشورمان را داشته باشیم قطعا توانایی بومی موشکی را می توان یکی از مهمترین توانمندی های راهبردی کشورمان دانست که عملا در شرایط فعلی منطقه یکی از مهمترین ابزارهای دفاعی و بازدارنده کشورمان در مقابل قدرت های سلطه جوی فرا منطقه ای محسوب می شود.

از همین رو هم بعد از بسته شدن پرونده هسته ای کشور در جریان توافق هسته ای موسوم به برجام، دولت های غربی و خاصه ایالات متحده در راستای پروژه مهار ایران و با تکرار بازی برجام تلاش می کنند تا به هر شکل ممکن توانایی کشورمان را در عرصه موشکی مهار کنند اما تاکنون عدم شکل گیری اجماع جهانی بر سر مساله موشک های متعارف ایرانی مانع از توفیق آنها در تحمیل فشار همه جانبه ضد موشکی علیه کشورمان شده است.

از این رو آمریکایی ها با درک ناتوانی در ایجاد اجماع ضد موشکی تلاش می کنند تا با حربه برجسته سازی تهدید موشکی ایران از طریق گمانه زنی در رابطه با توانایی حمل کلاهک هسته ای توسط موشک های ایرانی و بسط آن به موضوع سلاح های کشتار جمعی، فضای بین المللی را علیه کشورمان تحریک نمایند و همزمان یکی از پیش شرط های قبول شروع مذاکره با کشورمان را هم پذیرش معاهده رژیم کنترل تکنولوژی موشکی «MTCR» معرفی می کنند!

بر اساس این رژیم کنترلی هر نوع موشک‌ با برد ۳۰۰ کیلومتر یا بیشتر که ظرفیت بارگیری ۵۰۰ کیلوگرم مواد منفجره را داشته باشند، به عنوان موشک دارای توانایی حمل کلاهک هسته‌ای شناخته می شوند لذا بر اساس ارزیابی اندیشکده بین المللی مطالعات استراتژیک (IISS) کشورمان برای متهم نشدن به تلاش برای استفاده از سلاح هسته ای در موشک های خود بایستی برد ۸ نوع موشک خود را به زیر ۳۰۰ کیلومتر کاهش دهد!

این توطئه‌ها آمریکایی که در ماه های اخیر در قالب پروژه افزایش فشار بر کشورمان دنبال می شود هم زمان با برگزاری نشست ضد ایرانی ورشو در کشور لهستان رنگ و بوی جدیدی یافته و مقامات رژیم صهیونیستی با تمرکز بر بر برد موشک های ایرانی این نوع موشک ها را نه تنها تهدیدی علیه خود بلکه تهدیدی علیه بخش بزرگی از اتحادیه اروپا معرفی می کنند آنهم به این امید که افکار عمومی اروپا با تاثیر پذیرفتن از این ادعاها برای تحمیل برجام موشکی به کشورمان با آمریکا همراهی کند!

در این رابطه توئیتر وزارت خارجه رژیم صهیونیستی با انتشار یک نقشه ساختگی، برد ۲۰۰۰ کیلومتری موشک های بالستیک کشورمان را به عنوان یک خطر جدی علیه ده ها کشور اروپایی مطرح کرد!

از این رو باید از دستگاه دیپلماسی کشور خواست که با بهره گیری از ظرفیت های دیپلماسی عمومی خود در اتحادیه اروپا برای مقابله با این عملیات روانی جدید رژیم صهیونیستی اقدام کرده و این فتنه جدید را در نطفه خنثی نماید و مانع از تاثیر پذیری افکار عمومی این اتحادیه از جنگ روانی صهیونیست ها شود.

- نوید کمالی


با گذشت ۹ ماه از خروج آمریکا از برجام و تبدیل شدن گروه 1+5 به گروه 1+4، باز هم شاهد آن هستیم که عده‌ای برجام را دستاورد بزرگ و مهم‌ترین سپر امنیتی کشور در مواجهه با تهدیدآفرینی‌های خارجی معرفی می‌کنند؛ به گونه‌ای که با وجود بدعهدی‌های طرف‌های اروپایی و پیشنهادهای تحقیر‌آمیز آنها، از جمله اجرای H-SPV به جای SPV باز هم دولت همچنان به حفظ برجام در مواجهه با آمریکا تمایل دارد!
البته با وجود همه فشارهای اقتصادی و ی علیه کشورمان همچنان همراهان و حامیان دولت با طرح موضوع بازگشت سایه جنگ، کشور و ملت را ناچار به حفظ برجام و حرکت به سوی مذاکره با آمریکا معرفی می‌کنند؛ آن هم در شرایطی که رهبر معظم انقلاب (حفظه‌الله) افزون بر رد ادعای احتمال شروع جنگ، هرگونه مذاکره با دولت فعلی آمریکا را ممنوع اعلام کرده‌اند. با این حال، با توجه به اظهارات مایک پمپئو، وزیر خارجه آمریکا در سفر به منطقه و اعلام برگزاری همایش ضد ایرانی ورشو، پایتخت لهستان بار دیگر همزمان با شروع فضاسازی‌های رسانه‌های خارجی درباره افزایش احتمال برخورد نظامی آمریکا با ایران برخی از شخصیت‌های ی تجدیدنظرطلب همسو با دولت و اصلاح‌طلبان در یادداشت‌ها و تحلیل‌های خود از بازگشت سایه جنگ بر سر کشور و وم تسریع در فرایند شروع مذاکره مجدد با آمریکا سخن می‌گویند، آن هم در شرایطی که کاملاً واقفند طرف آمریکایی به طور رسمی شروع هرگونه مذاکره را مشروط به قبول بی‌چون و چرای 12 پیش‌شرط کرده است و قبول آنها عملاً به از دست رفتن عزت ملی، توان دفاعی و موشکی و دست کشیدن از آرمان حمایت از مستضعفین منجر می‌شود! 
به طور طبیعی در شرایطی که رسانه‌های پر تعداد جریان زاویه‌دار با اصول انقلاب بر طبل بازگشت سایه جنگ بر سر کشور می‌کوبند، بد نیست نگاهی مجدد به استراتژی سایه جنگ (Shadow of War Strategy) دولت آمریکا داشته باشیم.
برای درک مفهوم استراتژی ابتدا باید به تحرکات آمریکایی صورت گرفته در طول هفته‌های گذشته دقت کنیم که مهم‌ترین آنها عبارتند از: سفر مخفیانه رئیس‌جمهور آمریکا به عراق، سفر دوره‌ای مشاور امنیت ملی کاخ سفید و وزیر خارجه ایالات متحده به کشورهای حوزه غرب آسیا، افشای تلاش جان بولتون برای طراحی نقشه حمله به ایران از سوی نشریات آمریکایی و اعزام یک ناوگروه نظامی به خلیج‌فارس که هر یک از آنها را می‌توان به مثابه یک قطعه از جورچین طرح جدید آمریکا علیه کشورمان تعریف کرد؛ اما بدون شک در بین همه این تحرکات اعلام برگزاری نشست ورشو از اهمیت و جلوه بیشتری برخوردار است!
برای درک اهمیت نشست لهستان کافی است به این نکته توجه داشته باشیم که در طول تاریخ معاصر و به ویژّه دوران پسا جنگ جهانی دوم که به تبدیل شدن آمریکا به قدرت ی و نظامی غالب در جهان منجر شد، جنگ‌افروزان کاخ سفید همواره در راستای تأمین منافع استکباری خود یک راهبرد ثابت دو مرحله‌ای را به‌کار گرفته‌اند و مرحله اول آن تحمیل فشار روانی و ایجاد سایه جنگ و مرحله دوم اعمال قدرت سخت و برخورد نظامی است.
صبح صادق در شماره آتی به صورت تفصیلی ابعاد گوناگون تحرکات ی، رسانه‌ای آمریکایی‌ها علیه جمهوری اسلامی ایران را بررسی خواهد کرد.

-یادداشتی از: نوید کمالیمنتشر شده در صبح صادق- شماره 883


اگر به قدرت رسیدن ترامپ و شروع فرایند خروج کاخ سفید از برجام را که منجر به بازگشت تحریم های یکجانبه آمریکا شد را فاز اول جنگ روانی و اقتصادی آمریکا علیه ملت ایران بدانیم، قطعا شروع دوره گردی های منطقه ای جان بولتون و مایک پومپئو را می توان به مثابه شروع دور دوم جنگ آمریکا علیه ملت ایران دانست که سخنرانی پومپئو در قاهره نقطه شروع آن بود! گفته پومپئو دشمنان ایران با برگزاری همایش ضد ایرانی لهستان و رونمائی رسمی از ائتلاف ضد ایرانی خود، رسماً از مرحله مهار ایران به مقابله با ایران تغییر رویکرد خواهند داد و طبیعتاً در این مسیر عملیات روانی (Psychological Ops) و جنگ ادراکی (Perceptual Warfare) در نوک پیکان تهاجمات آمریکا قرار خواهد داشت!

منظر اندیشکده های آمریکایی و صهیونیستی در صورت بهره گیری از تکنیک القاء ترس و نگرانی می توان منجر به فعال سازی گسل های اقتصادی و معیشتی در داخل کشور شد که در نتیجه آن مقابله با ایران و کشاندن کشورمان به پای میز مذاکره و تغییر رفتار کار چندان سختی نخواهد بود! در چهارچوب همین راهبرد آمریکایی است که در روزهای اخیر شاهد شدت پیدا کردن انتشار اخبار جعلی (Fake News) از جمله ورشکستگی بانک ها و حتی فرار برخی مسئولین اقتصادی از کشور هستیم که پیشبینی می شود که به مرور زمان و در طول هفته های آتی بر حجم و تنوع آنها افزوده شود!

هم زمان با شروع جنگ روانی دشمن برخی تحرکات و اظهار نظر های مشکوک مطرح شده از سوی برخی عناصر داخلی نشان از بازی کردن آنها در پازل عصبانی کردن مردم دارد که از جمله آنها می توان به اخباری مانند عوارضی کردن تونل ها و بزرگ راه های تهران و یا حتی شایعه افزایش ۲ تا سه برابری قیمت حامل های انرژی اشاره کرد که در شرایط فعلی حتی بیان آنها موجب شعله ور شدن خشم طبقات آسیب پذیر جامعه می شود!


حال با نگاهی به تقویم می توان احتمالات ذیل را در نظر داشت:

1. دشمن با تشدید انتشار اخبار جعلی بصورت جدی القاء ترس از آینده اقتصادی و معیشتی را در دستور کار قرار داده و در طول هفته های آتی (خاصه بهمن ماه و ایام الله جشن چهل سالگی انقلاب) شاهد افزایش اخبار نگران کننده در مورد وضعیت سپرده های بانکی و . خواهیم بود!


2. انتشار گسترده خبر درخواست جان بولتون مشاور امنیت ملی ترامپ برای ارائه طرح های حمله نظامی به ایران نشان از تمایل جدی تیم ضد ایرانی ترامپ برای گستراندن سایه جنگ در منطقه دارد البته با هدف بهره برداری از آن به عنوان یک اهرم فشار روانی بر کشورمان، آنهم با این امید که در صورت همراهی ستون پنجم اقتصادی بتواند اقتصاد و بازار کشورمان را درگیر امواج بی ثباتی کند!


3. دولت آمریکا در حال تدارک اجرای یک جنگ روانی گسترده در سالگرد خروج ترامپ از برجام در ماه مه (اردیبهشت ۹۸) است لذا دولت و نهادهای اقتصادی و رسانه ای بایستی از هم اکنون تمام سناریوهای مواجهه با این توطئه آمریکایی را که بیشتر معطوف به حوزه صادرات و فروش نفت است در نظر داشته باشند.


4. در ماه های آتی اظهارات نسنجیده برخی از مسئولین اجرایی و اقتصادی می تواند به یکی از مهمترین منابع تغذیه جنگ روانی دشمن در جهت شعله ورسازی نیتی های عمومی بدل گردد لذا دولت محترم بایستی تدابیر لازم را برای مدیریت اظهار نظرهای اقتصادی مسئولین خصوصا در موارد تاثیرگذار بر معیشت عمومی پیشبینی نماید (بطور مثال تعیین سخنگوی اقتصادی یا .)


نتیجه گیری:

تمام سناریوهای موجود این واقعیت را تایید می کنند که آمریکا جز جنگ روانی هیچ سلاح و ابزار مناسبی برای مقابله با ملت ایران ندارد، لذا در صورت افزایش همدلی عمومی و افزایش بصیرت افزایی رسانه های اجتماعی در مورد توطئه جدید دشمن، پیروزی بر مکر شیطان بزرگ امر دشواری نخواهد بود زیرا که «اِنَّ کَیْدَ الشَّیْطانِ کانَ ضَعِیفاً»


در پی ظهور پدیده تروریستی داعش، بسیاری از مردم کشورهای جنگ زده برای فرار از بحران‌های امنیتی و اقتصادی گریبان‌گیر کشورهای‌شان، راهی اروپا شدند. این پدیده به دلیل پیامدهای گسترده آن با واکنش منفی مقامات ارشد اتحادیه روبه‌رو شد و هر یک از اعضای این اتحادیه ت‌های گوناگونی را برای مقابله با این پدیده در پیش گرفتند که در بین همه آنها ت انگلیسی و پر حاشیه «برگزیت» یا «خروج انگلیس از اتحادیه اروپا» بیش از همه توجهات جهانی را به خود جلب کرده است.

دولت انگلیس در سال ۲۰۱۶ پس از برگزاری همه‌پرسی عمومی، خروج از اتحادیه اروپا را ت رسمی خود برای مصون داشتن این کشور از پیامدهای منفی مهاجرت و بحران‌های اقتصادی گریبان‌گیر اتحادیه اروپا دانست.

با این حال برگزیت چالش‌های کوتاه‌مدت، میان‌مدت و درازمدت زیادی برای انگلیس، اتحادیه اروپا و کل جهان خواهد داشت؛ همان‌گونه که در کوتاه‌مدت، اعلام خروج انگلیس از اتحادیه اروپا، شوک‌های فراوانی را بر اقتصاد و بازارهای جهانی وارد کرد و موج جدیدی را از ملی‌گرایی افراطی و حملات علیه مهاجران و اقلیت‌های نژادی از جمله مسلمانان پدید آورد.

این چالش‌ها آنقدر مهم است که جامعه اطلاعاتی آمریکا در جدیدترین ارزیابی اطلاعاتی خود که در ژانویه 2019 منتشر شد، به این موضوع اشاره کرد و آن را تهدیدی علیه منافع آمریکا دانست. بر اساس این ارزیابی، روابط تجاری بین این کشور و اتحادیه اروپا که ارزش آن در سال 2017 یک تریلیون و دویست میلیارد دلار بود، به طور حتم به واسطه عدم دستیابی به توافقی کارآمد و مرتبط با برگزیت آسیب خواهد دید. 

البته با توجه به ارزیابی حتی توافقی خوب در مورد برگزیت نیز تهدیدی علیه آمریکا است؛ زیرا اگر خروج انگلیس از اتحادیه اروپا طبق برنامه محقق شود، مهم‌ترین شریک آمریکا در اتحادیه، آن هم در عرصه دنبال کردن ت‌های تحریمی علیه روسیه و همچنین گسترش بازار آزاد و لیبرالیسم اقتصادی از دست خواهد رفت.

برگزیت

از سوی دیگر باید توجه داشت که در حال حاضر دولت انگلیس به دلیل سابقه تاریخی و ی خود یکی از مهم‌ترین بازیگردانان عرصه ی و امنیتی اتحادیه اروپا است. به طور طبیعی نهایی شدن برگزیت زمین بازی را در اختیار کشورهای دیگری قرار خواهد داد که بعضاً ت‌هایی متفاوت و مستقل از کاخ سفید دارند.

با این حال تاکنون برخلاف برنامه زمانی از پیش طرح شده دولت انگلیس، ترزا می، نخست‌وزیر این کشور نتوانسته است برگزیت را اجرا کند و همچنان برای دستیابی به راه‌حلی به منظور خروج همراه با توافق از اتحادیه اروپا با شکست مواجه می‌شود. 

نخست‌وزیر انگلیس طی سه مرتبه نتوانسته است رأی موافق هم‌حزبی‌های خود را برای تأیید این توافق و خروج از اتحادیه اروپا کسب کند؛ بنابراین در شرایط فعلی تنها چاره عبور از بن بست ی موجود را مراجعه به حزب کارگر که رقیب حزب او محسوب می‌شود، دیده است تا از طریق جلب حمایت این حزب بر مخالفان درون‌حزبی خود غلبه کند و در نهایت موفق به تأیید برگزیت شود. 

با این حال رصد جدیدترین تحولات برگزیت حکایت از شکست این اقدام ترزا مِی دارد؛ زیرا بیانیه اخیر حزب کارگر نشان می‌دهد نخست‌وزیر انگلیس نتوانسته رأی موافق این حزب را برای غلبه بر مخالفان خود جلب کند. از این رو می‌توان نتیجه گرفت دولت انگلیس بیش از آنچه پیشتر تصور می‌شد گرفتار پیچیدگی‌های ی و اقتصادی خروج از اتحادیه اروپا است؛ بنابراین به نظر می‌رسد عبور از بحران برگزیت به زودی ممکن نخواهد بود، اما نکته مهم اینجاست که تداوم این پیچیدگی‌ها علاوه بر تشدید بحران ی در انگلیس زمینه را برای تضعیف بیش از پیش مواضع اتحادیه اروپا در عرصه بین‌الملل فراهم خواهد کرد که این مسئله تأثیر مهمی بر پرونده‌های مهم از جمله برجام و تقابل غرب با روسیه خواهد داشت!

- نوید کمالی - هفته نامه صبح صادق


در ادبیات ی و رسانه ای غرب بهار عربی” یا Arab Spring” به انقلاب‌ها، خیزش‌ها و اعتراضات در جنوب غربی آسیا و شمال آفریقا در سال‌های ۲۰۱۰ اطلاق می شود که منجر به سرنگونی و تغییر دیکتاتورهای حاکم بر تعدادی از کشور مهم عربی گردید که تاثیرات و تبعات برخی از آنها تا کنون ادامه دارد که از جمله آنها می توان به بحران جنگ داخلی لیبی اشاره کرد.

در اثر این موج اعتراضات که از آن در ادبیات ی کشورمان با عنوان بیداری اسلامی” یا Islamic awakening” یاد می شود چهار حکومت دیکتاتوری عربی تونس، مصر، لیبی و یمن سرنگون شدند و سه حکومت بحرین، اردن و تا حدودی عربستان نیز با مشکلات جدی مواجه گشتند.

ماجرای بهار عربی یا بیداری اسلامی از خودسوزی محمد بوعزیزی، میوه فروش دوره گرد تونسی آغاز شد که در اعتراض به ممانعت و آزار و اذیت پلیس در شهر کوچک سیدی بوزید خود را به آتش کشید و این واقعه که از دید حکمرانان عرب منطقه کم اهمیت بود همانند یک چاشنی انفجاری مکانیزم شروع جنبش های عمومی اعتراضی را آغاز کرد.

مقاله بهار عربی

این تحولات تا پیش از شروع توسط هیچ یک از اقشار نخبه تونس و جهان عرب از جمله ت مداران و حتی تحلیل گران اعم از امنیتی ، دانشگاهی یا رومه نگار پیش‌بینی نشده بود لذا نه تونس بلکه هیچ از کشورهای درگیر با این پدیده آمادگی مواجهه با آن را نداشتند و تنها به استفاده از قوه قهره علیه مردم روی آوردند که این مسئله نیز به تشدید بحران انجامید.

تظاهراتی که در پی خودسوزی بوعزیزی رخ داد، بلا فاصله پس از سرنگون کردن زین العابدین بن علی در تونس، به سراسر منطقه شمال آفریقا و حتی غرب آسیا تسری یافت؛ مصر، مراکش، لیبی، الجزایر، سودان و موریتانی در قسمت آفریقایی جهان عرب و اردن، کویت، یمن، عربستان، عمان، بحرین در بخش آسیایی جهان عرب، دست خوش نا آرامی ها و تظاهرات وسیع مردمی شدند.

اگر قصد ریشه یابی چرایی وقوع این تحولات را داشته باشیم در می یابیم که یکی از مهمترین دلایل آن نیتی بالای افکار عمومی از نظام ی حاکم بر این کشورها بوده است، زیرا همه کشورهای عربی بحران زده دارای نظام‌های ی خودکامه و بسته بودند که به صورت یک عادت و در درجات مختلف به سرکوب مخالفان و منتقدان پرداخته و برای اکثریت مردم نقش موثری در ساختار ی قائل نبودند. از همین رو نیز ابراز ناخرسندی عمیق از نظام‌های استبدادی در صدر شعارها و بیانیه های معترضین عرب قرار داشت.

در اینجا باید به این واقعیت توجه داشت که این دست کشورها از فقدان مطبوعات و رسانه های آزاد رنج می بردند زیرا حکمرانان دیکتاتور با توجه به خوی خودکامه و استبدادی خود تمایلی به شنیدن صدای مردم و مشکلات عمومی آنها نداشتند و مطبوعات و رسانه های حکومتی نیز تنها با انعکاس آنچه مطلوب دیکتاتورهای حاکم بر کشورهایشان بود بر حقایق میدانی و نیتی های مردمی سرپوش می گذاشتند، در واقع رژیم های استبدادی عرب با مسدود ساختن مجاری طرح و ابراز افکار عمومی نه فقط دیگران، بلکه خود را نیز فریب می دادند لذا تمام راه ها برای اصلاح وضع موجود در کشورهای خود را مسدود گذاشته بودند.

البته باید این نکته را هم در نظر داشت که آن دسته از دولت های عربی که دارای میزان قابل توجهی از مردم سالاری” و بهره مند از سطح حداقلی از مشارکت مردمی بودند خیلی سریع از بحران گذشتند.

با پایان موج اول بهار عربی بسیاری از کشورهای منطقه که سال ها به شیوه خودکامه و صرفا امنیتی بر مردم حکومت کرده بودند به‌دلیل ترس از بازگشت مجدد موج اعتراضات دست به برخی اصلاحات اجتماعی و ی زدند که از جمله آنها می‌توان به اصلاحات اجتماعی و فرهنگی محمد بن سلمان در عربستان سعودی که منجر به رفع برخی از مهمترین محدودیت های اجتماعی از جمله رانندگی ن شد اشاره کرد هر چند در عمل حکام این دست کشورها نتوانستند از شیوه سنتی حکومت‌داری خود و سرکوب افکار عمومی دست بردارند!

بر اساس برآورد سازمان ملل متحد در سال ۲۰۱۶ ، بهار عربی به رشد اقتصادی شمال آفریقا و غرب آسیا لطمه زده و کشورهای این منطقه ۶۱۴ میلیارد دلار از وقوع حوادث آشوبناک آن زیان دیدند ;کمیسیون اقتصادی و اجتماعی آسیای غربی در سازمان ملل هم اعلام کرد که در جریان این تحولات معادل ۶ درصد تولید ناخالص داخلی بالقوه منطقه بین سال‌های ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۵، از دست رفته‌است و ناآرامی‌ها مشکل بدهی، بیکاری، فساد و فقر را تشدید کرده‌اند.

با توجه به این واقعیت میدانی که وقوع انقلاب عربی هر چند باعث بروز برخی اصلاحات سطحی در سطح جوامع عربی شد اما فقدان توجه به توسعه مردم سالاری در این کشورها و مسدود ماندن جریان های رسانه ای آزاد در کنار تداوم یافتن مشکلات و بحران های اقتصادی معیشتی یکبار دیگر موجب شد تا آتش زیر خاکستر اعتراضات مردمی در این کشورها شعله ور شود و در گام اول موجبات سرنگونی عبدالعزیر بوتفلیقه رئیس جمهور الجزایر و عمر البشیر دیکتاتور سودان را فراهم کند.

با توجه به شرایط ی و اقتصادی فعلی جامعه جهانی و همچنین تداوم یافتن بحران بی ثباتی قیمت نفت خام در بازارهای جهانی که از قضا مهمترین منبع درآمد دولت های خودکامه منطقه است

به نظر می رسد که می توان شرایط فعلی را به عنوان پیش درآمدی بر شروع موج دوم بهار عربی” در نظر گرفت که در صورت عدم اعمال اصلاحات اساسی در روند حکومت داری و اقتصاد کشورهای منطقه شمال آفریقا و غرب آسیا شاهد شعله ور شدن آن خواهیم بود که به مراتب می تواند خون بار تر از حوادث سال های ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۱ شود که منجر به کشتار حدود ۳۷ هزار شهروند معترض شد.

البته باید توجه داشت که طبیعتا دشمنان جهان اسلام در این شرایط سعی خواهند کرد تا با سوار شدن بر موج اعتراضات جدید و هدایت آنها همانند ماجرای کودتای ارتش در سودان بار دیگر مهره های دست نشانده خود را در کشورهای استعمار زده عربی حاکم نمایند لذا بایستی با ورود به هنگام به این فصل نو از شروع بحران های اعتراضی در منطقه با افزایش بصیرت و بینش ی توده های عرب و مسلمان غرب آسیا و شمال آفریقا بر خلاف انتظار جهان غرب، فصل جدیدی از بیداری اسلامی” را رقم زد تا در نتیجه آن اعتراضات عمومی با آگاهی ی و انقلابی همراه گشته و در نهایت دست های سردمداران جهان استکبار از جهان عرب کوتاه شود.

- نوید کمالی - رومه رسالت


طی روزهای گذشته با شدت یافتن تنش های خونین در خیابان های کاراکاس پایتخت کشور چپ گرای ونزوئلا به نظر می رسد که بحران ی و اقتصادی این کشور لاتین تبار آمریکای جنوبی به سرنوشت سازترین روزهای خود رسیده است و دور از ذهن نیست که با تشدید فشارهای کمپین کشورهای غربی به رهبری آمریکا علیه نیکولاس مادورو رئیس جمهور قانونی ونزوئلا شاهد روزهای بحرانی تری در این کشور باشیم.

البته کاراکاس با این دست تنش آفرینی های غرب نا آشنا نیست زیرا کشور ونزوئلا از دو دهه قبل و با تشکیل جمهوری سوسیالیستی ونزوئلا توسط هوگو چاوز رهبر فقید این کشور که از آن بصورت رسمی با عنوان "جمهوری بولیواری ونزوئلا" یا " Bolivarian Republic of Venezuela" یاد می شود به مدار تقابل با ت های منطقه ای و حتی بین المللی کاخ سفید وارد شد و در پی آن همواره آماج تهدید ها و توطئه های آمریکایی ها بوده است.

اخبار ونزوئلا

بدون شک مهمترین ریشه  تنش های دو دهه گذشته  ونزوئلا و حتی رویدادهای اخیر خیابان های کاراکاس را باید در عرصه اقتصاد و نقش تعیین کننده منابع نفتی ونزوئلا در ت های اقتصادی بازار جهانی نفت مشاهده کرد زیرا چاوز بلافاصله پس از پیروزی انقلاب استقلال طلبانه خود در سال 2000 میلادی، ساختار اقتصادی ونزوئلا را بر خلاف نظر سرمایه گذاران آمریکایی صنعت نفت کشورش تغییر داد و مدیران آمریکایی شرکت ملی نفت و گاز ونزوئلا موسوم به "PDVSA" را اخراج کرد، بالطبع کاخ سفید نیز در پی این تغییر و تحول استراتژیک تهای چاوز و بعدها جانشین او یعنی مادورو را در تقابل و تضاد با منافع استعماری خود ارزیابی کرد که برآیند این ارزیابی به حمایت از ده ها کودتا و توطئه ترور علیه مقامات عالی رتبه ونزوئلا منجر شد که هر بار نیز این تلاش ها با حمایت توده های مردم از رهبران انقلاب بولیواری با شکست مواجهه شده است.

اما در سال 2016 با خارج شدن جریان حزم اندیش واشینگتن از مدار قدرت و روی کار آمدن جریان تهاجم طلب در کاخ سفید به رهبری دونالد ترامپ، فصل جدید و متفاوتی از تقابل آمریکا با ونزوئلا آغاز شد زیرا ترامپ با هدایت مشاورین جنگ طلبی از جمله جان بولتون ت "تهاجم مستمر" را همراه با تکیه بر ابزارهای فشار همه جانبه علیه دولت قانونی ونزوئلا بکار بسته و همزمان با اعلام حمایت از کودتاگران ونزوئلایی به رهبری خوان گوایدو و تشکیل یک کمپین بین المللی در راستای حمایت از آنها، شروع به تحمیل تحریم های گسترده اقتصادی علیه مردم انقلابی ونزوئلا کرده و حتی برای تشدید فشار از اعلام احتمال نظامی به این کشور هم دریغ نکرده است!

اگر قصد واکاوی چرایی عجله ترامپ برای سرنگونی دولت قانونی مادورو را داشته باشیم باید به این نکته توجه کنیم که کشور ونزوئلا با داشتن منابع نفتی به حجم تقریبی 300 میلیارد بشکه نفت، رتبه اول و در حدود 20 درصد کل ذخایر نفت جهان را در اختیار دارد لذا در شرایطی که کاخ سفید در تلاش برای پیشبرد ت مهار ایران از طریق اعمال ممنوعیت در عرصه نفت کشورمان در بازارهای جهانی است طبیعتا دولت ضد آمریکایی حاکم بر ونزوئلا می تواند به عنوان یک هم پیمان ضد آمریکایی کشورمان با مداخله در بازار نفت، بازی آمریکا را علیه کشورمان بهم بریزد لذا پر واضح است که آمریکا برای پشیبرد پروژه ضد ایرانی خود با تمام وجود تلاش می کند تا دولت ونزوئلا را که توان خنثی سازی ت های نفتی ترامپ علیه کشورمان را دارد از هستی ساقط کند.

با این حال مهمترین مشکل بر سر راه کودتاگران و حامیان آمریکایی آنها حمایت توده های مردم از دولت قانونی این کشور است زیرا بخش عمده ای از مردم ونزوئلا به خوبی دوران سیاه تسلط کارتل های نفتی آمریکایی بر منابع نفتی این کشور را به یاد می‌آورند و به خوبی می دانند که شکست انقلاب بولیواری به معنای بازگشت تسلط استثمارگران آمریکایی بر منابع نفتی این کشور خواهد بود که این مساله نتیجه ای جز از دست رفتن مهمترین سرمایه اقتصادی این کشور ندارد لذا طراحان کودتا در کاخ سفید با درک عدم همراهی توده های مردم با ت براندازانه آنها تلاش دارند تا با تنگ تر کردن حلقه فشار اقتصادی بر اقشار متوسط و ضعیف ونزوئلا آنها را وادار به انتخاب گزینه سرنگونی میراث چاوز کنند.

از این رو دولت ترامپ در نخستین گام خود با ایجاد تدابیری اقتصادی موجب کاهش شدید ارزش پول ملی ونزوئلا موسوم به بولیوار شد آنهم با این نیت که مردم با از دست دادن بخش عمده ای از ارزش دارایی های خود  به خیابان ها ریخته و خواستار تجدید نظر دولت در ت های خارجی این کشور شوند و در صورت مقاومت دولت نیز سرنگونی نظام را مطالبه کنند.

در ادامه دولت آمریکا با حمایت از خوان گوایدو 35 ساله که از قضا پرورش یافته در یک خانواده ثروتمند ونزوئلائی است و دوره های تحصیلات تکمیلی خود را در دانشگاه جورج واشینگتن آمریکا گذرانده است تلاش کرد تا مشروعیت رئیس دولت قانونی ونزوئلا را به چالش بکشد و با خلق چالش مشروعیت بر آتش فتنه ی بدمد با این حال پس از هفته ها فتنه آفرینی بدلیل حمایت مردم و ارتش از دولت آمریکا نتوانست موفق به سرنگونی مادورو گردد لذا در روزهای اخیر با تشویق و تحریک فرماندهان و سربازان ارتش ونزوئلا به جدایی از نظام قانونی کشورشان و حمایت از آنها برای پیوستن به صفوف مخالفین دولت، تلاش دارد تا ارتش ونزوئلا را که بعد از توده های مردم مهمترین پشتیبان دولت انقلابی این کشور است با تجزیه و فروپاشی روبرو کند که در نتیجه آن امکان بروز درگیری های خونین در خیابان های کاراکاس وجود دارد که در صورت تشدید حتی می‌تواند منجر به شکل گیری جنگ داخلی و تجزیه این کشور منجر شود که به ظن آمریکایی ها در هر صورت تبعات آن منجر به تضعیف و حتی پایان نقش آفرینی ونزوئلا در جبهه ضد آمریکایی جهان خواهد شد.

دولت آمریکا برای تضمین تحقق این توطئه مذبوحانه تلاش دارد تا با تبلیغ احتمال مداخله نظامی آمریکا در ونزوئلا زمینه را برای تضعیف موضع حامیان دولت و تقویت کودتاگران مهیا کند با این حال با توجه به تداوم حمایت مردم و متحدین بین المللی از جمله مسکو و پکن از دولت نیکولاس مادورو به نظر می رسد که دولت آمریکا همچنان راه پر سنگلاخی پیش روی تحقق اهداف توطئه ی و اقتصادی خود دارد.



پایگاه بصیرت / گروه بین الملل / نوید کمالی : طی روزهای گذشته و پس از اعزام ناو هواپیمابر آبراهام لینکلن به خلیج فارس ، وقوع حادثه آتش سوزی در بندر فجیره و شلیک موشک کاتیوشا به منطقه سبز بغداد ، رسانه های مهم و برجسته خبری جهان بخش مهمی از توجه خود را معطوف به تحولات غرب آسیا و گمانه زنی در مورد وقوع تنش احتمالی در این منطقه کرده اند اما در بین صدها مقاله ای که ناکنون در خروجی این رسانه قرار گرفته است مقاله جدید "مکس بوت" مقاله نویس برجسته واشینگتن پست دارای نکات مهم و قابل تاملی است که پرداختن به آن خالی از لطف نیست.
بوت که عضو ارشد مرکز مطالعات امنیت ملی در شورای روابط خارجی آمریکا و همچنین نویسنده کتاب "جاده ای که انتخاب نشد" است در مقاله خود با عنوان "جنگ با ایران مادر همه باتلاق ها است" به بررسی احتمال وقوع برخورد نظامی بین ایران و آمریکا پرداخته و گزینه های نظامی دو طرف را در کنار سرنوشت احتمالی ایران بعد از جنگ احتمالی را مورد بررسی قرار داده است.
وی پس از افزایش گمانه زنی ها در مورد وقوع زد و خورد بین قوای ایرانی و آمریکایی در مقاله خود می نویسد: هفته گذشته را صرف بررسی توانمندی نظامی ایران کردم و هیچ گزینه نظامی سرنوشت سازی و کم هزینه ای را برای آمریکا -در عرصه مقابله با ایران- ندیدم! در عوض جنگ با ایران را مادر همه باتلاق ها دیدم، جنگی که جنگ عراق در برابر آن مثل آب خوردن است!


وی سپس با مقایسه تجهیزات نظامی و انسانی ایران و آمریکا بر این نکته تاکید می ورزد که فارغ از تجهیزات پیشرفته دریایی و هوایی آمریکا، در نبرد زمینی ارتش این کشور هیچ گزینه واقعی و قابل اعتنائی در برابر ایران ندارد  از سوی دیگر ارتش آمریکا برای تسلط بر ایران به 1.6 میلیون نظامی نیازمند است که این رقم چیزی بیش از دو برابر نیروهای وظیفه ارتش آمریکا در حال جاضر است.
وی حتی کسب توفیق در مهار ایران را نیازمند تداوم بخشی به ت تثبیت قوای نظامی پر شمار در ایران و منطقه می داند که این گزینه هم بصورت طبیعی منجر به تحمیل تلفات سنگین نظامی و انسانی به ارتش آمریکا خواهد شد که در نتیجه آن هزینه مالی بالا و کمرشکنی به دولت آمریکا تحمیل خواهد شد!
مکس بوت در ادامه با اشاره به گزارش سال 2011 مرکز ارزیابی استراتژیک و بودجه ای آمریکا (CSBA)، پاسخ ایران به هرگونه نظامی آمریکا را در قالب گزینه هایی از جمله حملات نامتقارن توسط موشک ، زیردریایی ، پهباد ، حملات سایبری و حتی بهره گیری از ظرفیت های گروه های مقاومت علیه منافع آمریکا متصور شده و نتیجه گرفته که آمریکا برای دفع و مقابله با این حملات نا متقارن فعلا چاره مشخص و موثری ندارد.
این تحلیل گر شناخته شده آمریکایی با تاکید بر بهانه تکراری دولتمردان امریکا در مورد برنامه هسته ای کشورمان به برآوردهای اطلاعاتی موجود اشاره کرده و مدعی شده که هر گونه حمله نظامی به ایران تنها موجب تاخیر چهار ساله در پیشرفت برنامه هسته ای کشورمان می شود در حالی که "برجام" به تنهایی زمینه ساز تاخیر 15 ساله ایران در پیشبرد برنامه هسته ای شده است لذا بوت در نتیجه گیری خود بر این نکته اصرار می ورزد اگر هدف دولت آمریکا واقعا توقف برنامه اتمی ایران است، کاخ سفید باید به برجام برگردد!
با توجه به این مقاله و همچنین با نظر به سایر تحلیل های منتشر شده در رسانه های مطرح و شناخته شده آمریکایی می توان نتیجه گرفت که فضای تشتت آراء در بین قدرت های ی حاکم بر این کشور هر روز بیش از پیش جدی و جدی تر می شود و طبیعتا اصرار ترامپ بر ایجاد تنش می تواند با تحریک قدرت های بزرگ ی مخالف، زمینه را برای به ناکام ماندن او در انتخابات پیش روی آمریکا مهیا کند از این رو به نظر می رسد که ترامپ نیز خارج از فضای جنگ روانی تمایل چندانی به ورود به تنش با ایران ندارد.
با این حال در فضای جنگ روانی غفلت از کید دشمن آنهم از نوع آمریکایی اش هوشمندانه نیست خصوصا که تجربیات تاریخی مهمی مانند آنچه در خلیج تونکین رخ داد پیش روی ماست لذا در شرایط فعلی بیش از از هر چیر بایستی بر تقویت بنیه دفاعی و وحدت ملی تاکید کرد و با ستون های پنجمی که در قالب رسانه قصد ایجاد تفرقه و فشار داخلی را دارند –مانند ماجرای اخیر نشریه صدا - بدون اغماض برخورد کرد.

پایگاه بصیرت / گروه بین الملل/ نوید کمالی: رهبر معظم انقلاب حضرت آیت‌الله العظمی ‌ای در دیدار چهارشنبه هفته گذشته با جمعی از استادان و اعضای هیئت های علمی دانشگاه‌ها با اشاره به جنجال اخیر رسانه های بین المللی و بعضا داخلی در مورد اظهارات جدید دونالد ترامپ در رابطه با ابراز تمایل به شروع مذاکرات با کشورمان و نفی پروژه آمریکایی-صهیونیستی «تغییر نظام» توسط این مقام آمریکایی، با اشاره به هوشیاری ایران در مقابل این فریب و توطئه جدید آمریکا از این اظهارات به عنوان «تاکتیک مذاکره در سایه‌ راهبرد فشار» یاد کردند که نشان از اهمیت آگاهی مسئولین و آحاد افکار عمومی کشور در مورد آن دارد.

ماجرای شروع جنجال های اخیر به سفر دونالد ترامپ رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا به ژاپن باز می گردد زیرا پیام های این رویداد بیش از یک سفر دیپلماتیک عادی در سطح جهان دنبال و شنیده شد و موجی از واکنش ها را در کشور ما و بلکه در سطح منطقه برانگیخت که در ادامه به بررسی آن خواهیم پرداخت.

ماجرا از این قرار است که ترامپ در سفر خود به ژاپن علاوه بر پیگیری عقد قراردادهای بزرگ نظامی و اقتصادی گریزی نیز به مسائل مهم منطقه ای زده و از سفر پیش روی شینزو آبه نخست وزیر ژاپن به کشورمان استقبال کرد و حتی بنا بر گزارش رسانه های ژاپنی از آبه درخواست کرد که هر چه سریعتر برای میانجیگری میان آمریکا و ایران به تهران سفر کند.

در همین ارتباط حتی رومه واشنگتن‌پست با تایید این اظهارات مدعی شده است که ترامپ با اشاره به آنچه "روابط خوب ژاپن با دشمنان آمریکا در غرب آسیا" خوانده شده که از تلاش‌های تلاش نخست وزیر ژاپن برای باز کردن باب گفتگو با ایران حمایت کرده است.

اما در بین این اظهارات ترامپ آنچه بیش از همه مورد توجه رسانه های بین المللی و همچنین داخلی قرار گرفت تاکید او بر عدم پیگیری ت براندازی یا Regime Change علیه کشورمان بود که البته این اظهارات دقیقا عکس آن چیزی است که پیشتر بصورت رسمی توسط ترامپ و سایر مقامات آمریکایی علیه کشورمان مطرح می شد زیرا اخیرا نیز ترامپ در یک سخنرانی عمومی از کشورمان به عنوان "ملت ترور" یاد کرده و از وم برخورد با کشورمان سخن گفته بود.

اما حال ترامپ در یک چرخش نمایشی با رد کردن گزینه تغییر نظام علیه کشورمان و ترغیب شینزو آبه به میانجگری فی ما بین تهران و واشینگتن فصل جدیدی را در تاریخ دو کشور گشوده است هر چند که عمر این باب جدید می تواند کمتر چند روز تا چند هفته باشد همانگونه که رویکرد مشابهه ترامپ با کره شمالی جز چند شوی تبلیغاتی دوام و نتیجه چندانی نداشت! با این حال برای درک ابعاد این چرخش «ضد ایرانی ترین رئیس جمهور تاریخ معاصر آمریکا» لازم است که نگاهی دقیق تر به چرایی وقوع این تحولات داشته باشیم.

برای درک موقعیت کنونی باید توجه داشت که فصل جدید تنش و بحران در روابط  ایران و آمریکا از ۱۵ اردیبهشت ماه سال جاری و اعلام خبر اعزام یک ناو هواپیمابر و شماری بمب‌افکن  به منطقه خلیج فارس توسط جان بولتون مشاور امنیت ملی کاخ سفید آغاز گردید. 

بولتون که می توان از او به عنوان ضد ایرانی ترین عنصر هئیت حاکمه آمریکا یاد کرد این اقدام را در راستای واکنش به «نشانه‌های نگران‌کننده و تنش‌آفرین» موجود علیه منافع منطقه ای آمریکا و متحدانش اعلام کرد و تاکید کرد که ایجاد تهدید علیه منافع آمریکا با واکنش جدی این کشور روبرو خواهد شد البته وی بر این نکته نیز تاکید داشت که آمریکا به دنبال جنگ با ایران نیست هر چند که ظاهر و محتوای اظهارات او و سایر مقامات آمریکایی تصویری کاملا متفاوت را به مخاطبین جهانی ارائه می داد تا جایی که حتی در شبکه های مجازی آمریکا، مخالفین جنگ شروع به ایجاد کمپین های ضد جنگ با ایران کردند که البته با استقبال مالیات دهندگان آمریکایی نیز روبرو شد.

اظهارات جنگ افروزانه و ضد امنیتی بولتون اگر چه هیچ سند و منبع قابل اعتنایی نداشت اما تحرکات منطقه ای مقامات آمریکایی و اخبار ضد و نقیض از اعزام نظامیان آمریکایی به منطقه بر حساسیت این اظهارات افزود آنهم در شرایطی که هم زمان با این تحولات تعدادی کشتی بین المللی از جمله چند نفت کش سعودی در اطراف ساحل فجیره امارات طعمه انفجار و حریق شدند که البته بلافاصله منابع صهیونیستی و آمریکا اعضای جبهه مقاومت با محوریت کشورمان را به عنوان متهم این ماجرا معرفی کردند.

وقوع این حادثه و همچنین حمله پهپادهای یمنی به خطوط انتقال نفت عربستان زنگ خطر ایجاد تنش در تنگه هرمز را که یکی از مهترین شاهراه های انتقال انرژی در جهان محسوب می شود به صدا درآورد زیرا که هر گونه تنش در این تنگه  به عنوان یک تهدید جدی علیه ثبات اقتصادی جهان محسوب می شود از همین رو پس از وقوع این حوادث کشورهای بزرگ جهان بر سطح تلاش‌های خود برای مهار بحران در منطقه افزودند که از جمله این تلاش ها می توان به سفر دیپلماتیک اخیر چندین مقام عالی رتبه منطقه ای و بین المللی به کشورمان اشاره کرد.

با این حال به نظر می رسد که آنچه بیش از همه موجب تغییر رویکرد ترامپ در مواجهه با کشورمان شده است نه فشار قدرت های جهانی بلکه مشاهده سطح بالای اتحاد ملی و آمادگی دفاعی کشورمان در راستای دفع هر گونه تهدید منطقه ای و فرامنطقه ای علیه منافع کشورمان است.

در واقع برآورد آمریکایی ها این بود که با انتشار خبر اعزام ناو هواپیما بر آبراهم لینکلن و شماری از بمب افکن ها به منطقه کشورمان از موضع ی خود در مقابل زیاده خواهی های مستکبرانه آمریکا عقب نشینی خواهد کرد و وارد عرصه پذیرش شروط 12 گانه ترامپ خواهد شد، اما درست بر خلاف این تصور، دولت در یک اقدام تقابلی اعلام کرد که در نتیجه زیاده خواهی های آمریکا و تشدید تحریم ها دیگر به بخش هایی از توافق هسته ای موسوم به «برجام» پایبند نخواهد بود مگر آن‌که طرف‌های اروپایی طی دو ماه آینده عملا موجب کاهش تحریم‌ها علیه ایران شوند.

این اقدام که با استقبال افکار عمومی کشورمان روبرو شد درست برخلاف انتظار آمریکایی ها نشان از وحدت ملی ایرانیان در مقابل دشمن زیاده خواهشان داشت و به مقامات کاخ سفید اثبات کرد که ماه ها سرمایه گذاری آنها در راستای ایجاد شکاف های ی ، اقتصادی و قومیتی در کشورمان راه به جایی نبرده است.

از این رو به نظر می رسد که ترامپ با مطرح کردن تمایل به انجام مذاکره با ایران و عبور از ت براندازی ایران در سفر ژاپن در واقع دست به یک تغییر تاکتیک در جهت بر هم زدن صفوف متحد و فشرده ملت ایران در مقابل آمریکا زده است زیرا پس از انتشار این خبر بلافاصله شاهدیم که برخی از لیدرهای ی همسو با جریانات غربگرا با تقدیس این اظهارات در بستر فضای مجازی از شروع مذاکره مستقیم با آمریکا استقبال کرده و حتی پا را فراتر گذاشته و رد آن را فرصت سوزی و ضد منافع ملی بر شمرده اند!

طبیعتا همزمان با طرح مطالبه پذیرش درخواست ترامپ و قبول مذاکره با آمریکا از سوی جریان غربگرا، احتمال می رود که مافیای اقتصادی همسو با این جریان در راستای مساعد سازی فضای روانی جامعه دست به تلطیف شرایط اقتصادی و ایجاد ثبات نسبی در بازار نمایند تا این تصور واهی در بخشی از افکار عمومی شکل گیرد که تداوم این شرایط مشروط به قبول مذاکره با آمریکاست آنهم در شرایطی که همه به خوبی می دانند که مذاکره با آمریکا بدلیل بدعهدی های هئیت حاکمه فعلی این کشور آنهم در دوران ریاست جمهوری ترامپ به شدت از سوی رهبر معظم انقلاب نهی شده است. لذا می توان نتیجه گرفت که در نهایت هدف جریان غربگرا از استقبال از ایده جدید ترامپ مبنی بر حل و فصل تنش از طریق مذاکره مستقیم چیزی جز گره زدن معیشت عمومی به مذاکره و تحمیل هزینه مخالفت با آن به رهبری نیست. حال آنکه ترامپ با این حربه قصد بر هم زدن وحدت ملی و در نهایت اقدام در راستای تغییر نظام جمهوری اسلامی ایران را دارد تا از این طریق علاوه بر تامین امنیت رژیم صهیونیستی مانع از رشد و گسترش اسلام اصیل انقلابی در جهان تحت سلطه غرب گردد.

از این رو با توجه به بیانات مقام معظم رهبری در دیدار اخیر با جمعی از اساتید لازم است که آحاد مردم و مسئولین و البته رسانه ها و فعالین رسانه ای جبهه انقلاب نسبت به این توطئه جدید آمریکایی ها هوشیار باشند و با باز خوانی تاریخچه بدعهدی های آمریکا مانع از پیشبرد اهداف این توطئه توسط جریان غربگرا گردند.


به گزارش خبرگزاری فارس، نوید کمالی نوشت: با به قدرت رسیدن دونالد ترامپ در ایالات متحده امریکا ت مهار ایران به یکی از مهمترین اولویت های ت خارجی آمریکا بدل شد و حتی ترامپ در راستای پیشبرد سریعتر آن و خارج از تمام ضوابط و قوانین بین‌المللی دست به ایجاد کمپین فشار حداکثری علیه ملت ایران زد.

دولت آمریکا پس از خروج یکجانبه از توافق هسته ای سال 2015 یا همان برجام، در قالب کمپین فشار حداکثری یا همان maximum pressure campaign که از آن به عنوان سخت ترین و پیچیده ترین کارزار تحریمی آمریکا علیه یک کشور مستقل جهان یاد می‌شود تلاش کرد تا با تحدید منافع و منابع اقتصادی و ی ایران هزینه تعامل و ارتباط با کشورمان را برای کشورهای جهان به شکل بی سابقه ای افزایش دهد بطوری که حتی خریداران غربی نفت ایران که غالبا جز متحدین و شرکای اقتصادی سنتی آمریکا محسوب می شوند نیز در معرض تحریم های سنگین اقتصادی قرار گرفتند بطوری که افزایش نگرانی ها از اعمال مجازت های تنبیهی آمریکا حتی اتحادیه اروپا را نسبت به پیامدهای بازسازی و تقویت روابط اقتصادی با کشورمان دچار نگرانی کرد که یکی از تبعات مهم به تعویق افتادن راه اندازی عملیاتی کانال تبادل مالی ویژه بین ایران و این اتحادیه یا همان INSTEX است.

ائتلاف دریایی آمریکا

با این حال بازگشت ثبات اقتصادی نسبی به کشور حکایت از ناکارآمدی تحریم‌های حداکثری آمریکا علیه ملت ایران دارد لذا کابینه ترامپ با اطلاع از ناکارآمدی تحریم های ضد ایرانی با یک رویکرد جدید تلاش دارد تا با تشدید جنگ روانی ضد ایرانی خود، رنگ و بوی وجود یک تهدید نظامی بالقوه را هم به آن بیفزاید، البته این فضاسازی نیازمند خلق رویدادهای ویژه ای بود که سازمان سیا از طریق بخش عملیات ویژه خود موسوم به Black Ops یا "عملیات سیاه" انجام آن را بر عهده گرفت. 

در عملیات های سیاه ماموریت ویژه، خرابکاری و بدنام سازی کشور هدف است که در ماجرای انفجارهای بندر فجیره و سواحل بندر جاسک شاهد اجرای این عملیات با همکاری رسانه های آمریکایی و اروپایی بودیم البته سابقه انجام این دست عملیات ها علیه ملت ایران به سال ها قبل باز می گردد زیرا در سال 2007 رومه دیلی تلگراف در یک گزارش ویژه از دستور جورج بوش مبنی بر صدور مجوز استفاده از عملیات سیاه علیه ایران پرده برداشت اما این بار پس از گذشته یک دهه از دستور بوش هدف از عملیات سیاه ایجاد همراهی افکار عمومی جهان برای تشدید حضور نظامی امریکا در خلیج فارس به عنوان بزرگترین آبراه انتقال انرژی جهان است.

در ادامه هم وقوع ماجرای هدف قرار گرفتن پهباد فوق پیشرفته آمریکایی موسوم به گلوبال هاوک توسط سامانه های پدافندی ایران و توقیف کشتی نفت کش قانون شکن انگلیسی در تنگه هرمز موجب شد تا دولت آمریکا با همراهی شرکای عبری-عربی و غربی خود بصورت رسمی از طرح ایجاد ائتلاف نظامی دریایی در خلیج فارس و تنگه هرمز رونمایی کند.

بنا بر اظهارات رسمی مقامات کاخ سفید، دولت آمریکا بر مبنای این طرح در تلاش است تا با مشارکت همپیمانان خود ائتلافی نظامی را برای حفاظت از منافع غرب در تنگه هرمز و باب المندب تشکیل دهد که در این رابطه ژنرال جوزف دانفورد به عنوان بالاترین مقام نظامی آمریکا خبر از رایزنی بین المللی کاخ سفید برای ایجاد سازوکاری جهت اسکورت کشتی‌های تجاری در تنگه هرمز و باب‌المندب داده است. 

بر اساس این طرح قرار است که مسئولیت نظارت ، تجسس و تأمین کشتی‌های تجاری عبوری از تنگه هرمز و باب المندب بر عهده نیروی دریایی آمریکا باشد و سایر کشورهای عضو ائتلاف مسئولیت گشت‌زنی در اطراف کشتی‌های تجاری در حال تردید در این دو آبراه را بر عهده داشته باشند. 

این تحولات اخیر منطقه ای حکایت از تقلای دونالد ترامپ برای ایجاد راهی جدید جهت مهار منابع درآمدی ایران دارد از این رو وی می کوشد تا متحدان سنتی آمریکا را به ایجاد یک ائتلاف نظامی دریایی علیه ایران تشویق و تحریک کند هر چند که تاکنون کشورهایی زیادی از جمله آلمان ، ژاپن و اسپانیا مخالفت خود با حضور در این ائتلاف دریایی را اعلام کرده اند.

البته با رصد رسانه های داخلی آمریکا به این نکته پی می بریم که با توجه به در پیش بودن انتخابات ریاست جمهوری 2020 آمریکا هدف از تاکید کاخ سفید بر ایجاد یک ائتلاف بین المللی بیشتر جنبه های تبلیغاتی و انتخاباتی آن است زیرا با توجه به رویکرد تبلیغاتی ترامپ مبنی بر اولویت دار بودن منافع داخلی آمریکا بر مسائل خارجی، وی نمی خواهد که در جریان مناظرات انتخاباتی متهم به عدول از این ت اقتصادی و حیف و میل بودجه در حوزه های غیر ضروری نظامی و امنیتی شود.


به نظر می رسد که  تاکید دولت آمریکا بر ایجاد این ائتلاف نظامی وجه دیگری هم دارد و آن اقدامی در جهت پیشبرد ت سلطه جویانه افزایش سلطه آمریکا بر روند انتقال انرژی و مهار چین در جنگ تجاری تعرفه ها با استفاده از سلاح نفت است تا به نوعی اعتبار مخدوش شده آمریکا در اذهان کشورهای خریدار امنیت از این کشور را احیاء کند.

البته ایجاد این ائتلاف دریایی هزینه های زیادی برای مشارکت کنندگان در آن خواهد داشت که اولین و مهمترین آن تشدید تنش ها و افزایش احتمال وقوع برخورد نظامی بین دو طرف درگیر در منطقه است.

ائتلاف دریایی

از سوی دیگر بدلیل عدم تعهد شرکت‌های بیمه‌ گر به پرداخت هزینه های ناشی از وقوع ضد و خورد نظامی در خلیج فارس، هزینه بیمه شناورهای عبوری از تنگه هرمز افزایش بی سابقه و تقریبا ده برابری یافته است و با توجه بر تاکید دولت آمریکا بر اامی بودن تأمین نیرو انسانی ائتلاف توسط اعضای آن و اعزام کشتی‌های نظامی ویژه اسکورت نفتکش ها و کشتی های تجاری توسط آنها در عمل عضویت کشورها در این ائتلاف نظامی دریایی متضمن هزینه‌های سنگین و غیر قابل پیش‌بینی شده است که همه اینها عضویت در ائتلاف دریایی را برای همپیمانان آمریکا به گزینه ای سخت و نامطلوب بدل کرده است.

از این رو با توجه به عدم وابستگی شدید شرکای اروپایی آمریکا به نفت خاورمیانه و همچنین مخالفت چین و روسیه با این ت به ظاهر ی-نظامی اما اقتصادی آمریکا که بیشتر جنبه افزایش سیطره آمریکا بر مهمترین آبراه انتقال انرژی جهان را دارد به نظر می رسد که این ائتلاف به سرانجام مطلوب و مورد نظر کاخ سفید نخواهد رسید و در صورت تشکیل نمادین آن که رسانه های آمریکایی به طنز نام ائتلاف تک نفره یا coalition of one بر آن نهاده اند تنها برای مدت محدودی دوام خواهد داشت و در دراز مدت نخواهد توانست به عنوان یک تهدید دائمی در راستای مهار و تحدید منافع ملت ایران عمل کند


صبح صادق- نوید کمالی/ در طول تاریخ پر شکوه چهل ساله انقلاب اسلامی نمی‌توان روزی را یافت که ایران اسلامی دمی را فارغ از تهدیدات و فشارهای دشمنان داخلی و خارجی گذرانده باشد؛ با این حال واکاوی حوادث تلخ و شیرین گوناگون چهل سال گذشته به صورت واضح و مبرهن این واقعیت را برای هر مخاطبی هویدا می‌کند که انقلاب اسلامی به پشتوانه اراده ملت انقلابی خود همواره پیروز میدان نبرد جبهه خیر و شر بوده و خواهد بود. در این باره امام خمینی(ره) به همین مضمون فرموده‌اند که اگر مردم و اراده و عزم آنان نبود، انقلاب پیروز نمی‌شد؛ بنابراین در دوران زعامت رهبر معظم انقلاب(حفظه‌الله) نیز آن چیزی که سبب حفظ و ثبات انقلاب در کوران بحران‌ها و توطئه‌هایی از جنس فتنه ۸۸ شد، اراده ملت ایران در حفاظت از انقلاب و دستاوردهای آن بود. برای اثبات این مدعا و درک نقش و اهمیت اراده ملت ایران در مقابله با توطئه‌های دشمنان انقلاب اسلامی تنها کافی است که نگاهی به مهم‌ترین تحولات اخیر منطقه داشته باشیم تا به صورت مشهود به اهمیت فاکتور «اراده» یا Volition ملت ایران در تحقق پیروزی‌ها و تأمین منافع ملی کشورمان پی ببریم.

صبح صادق - یادداشت - نبرد اراده ها

کاهش تعهدات برجامی

افکار عمومی ایران و جهان پس از خروج یک‌جانبه دولت آمریکا از توافق هسته‌ای موسوم به برجام یا JCPOA شاهد تضعیف پی در پی این توافق از سوی دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور تمامیت خواه آمریکا بود؛ آن هم در شرایطی که سایر اعضای اروپایی باقی‌مانده در برجام برخلاف مواضع رسانه‌ای خود هیچ اقدام روشن و مشخصی را برای حفاظت از بنیان توافق هسته‌ای و منافع حداقلی برجام برای طرف ایرانی پیگیری نکردند و در عمل موضعی انفعالی را در مواجهه با تحریم‌های گسترده و پیچیده اقتصادی کاخ سفید علیه ملت ایران و خریداران نفت کشورمان در پیش گرفتند.

در نتیجه این رویکرد انفعالی و تحقق‌نیافتن تعهدات طرف غربی، دولتمردان کشورمان در راستای حفظ منافع ملی کشورمان، راهبرد بازگشت مرحله‌ای به وضعیت پیش از توافق هسته‌ای را در صورت اجرا نشدن تعهدات طرف غربی در پیش گرفتند و در اولین گام عملی عبور از محدودیت میزان نگهداری مواد هسته‌ای و آب‌سنگین را مطرح کرده و در گام دوم کاهش تعهدات برجامی نیز عبور از محدودیت ۶۷/۳ درصدی غنی‌سازی و راه‌اندازی راکتور اراک را اعلام کردند.

اعلام طرح گام به گام کاهش تعهدات برجامی به طور صریح این پیام را به طرف غربی توافق هسته‌ای منتقل کرد که دولت و ملت ایران انجام یک‌طرفه تعهدات هسته‌ای را قبول نداشته و تنها زمانی به تعهدات برجامی خود پایبند خواهند بود که طرف غربی نیز به آنچه تعهد کرده پایبند باشد.

نشریه Hill کنگره آمریکا در این باره می‌نویسد: به رغم افزایش شدید تنش‌ها میان ایالات متحده و ایران، مخاطب اصلی ایران در نقض برجام اتحادیه اروپاست؛ زیرا ایالات متحده از توافق خارج شده و تحریم‌های شدیدی علیه ایران اعمال کرده و سبب شده بسیاری از سرمایه‌گذاران خارجی از ایران خارج شوند؛ از این رو تهران قادر نیست از مزایای اقتصادی وعده داده شده در توافق سال ۲۰۱۵استفاده کند؛ بنابراین با اجرای طرح کاهش گام به گام تعهدات برجامی از اروپا خواسته است در عمل اقدامی برای حفظ برجام و منافع آن انجام دهد؛ از این رو اتحادیه اروپا با مشاهده عزم ایران در کاهش تعهدات برجامی تلاش کرد تا به رغم تحریم‌های ایالات متحده با ایجاد ساز و کار جدید مالی موسوم به INSTEX بتواند تجارت خود با ایران را ادامه دهد.

همان‌گونه که این نشریه آمریکایی اذعان دارد، اراده ملت ایران در مقابله با زیاده‌خواهی‌های طرف غربی موجب شد تا اتحادیه اروپا برای ممانعت از فروپاشی برجام به اقداماتی از جمله ایجاد کانال ویژه تبادلات مالی بپردازد.

نبرد اراده ها

شکار گران‌قیمت‌ترین پهپاد 

بامداد پنجشنبه ۳۰ خردادماه خبر انهدام پیشرفته‌ترین پهپاد جاسوسی ارتش آمریکا از سوی سامانه پدافندی هوافضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در حوالی «کوه مبارک» استان هرمزگان، فضای رسانه‌ای دنیا را با تکانه‌ای خبری مواجه کرد؛ تکانه‌ای که فضای محاسباتی جامعه جهانی را در حوزه‌های گوناگون نظامی، ی، حقوقی و… جمهوری اسلامی ایران و دشمنان منطقه‌ای و بین‌المللی‌اش با متغیر‌هایی مبهم مواجه کرد؛ متغیر‌هایی که در هیچ معادله امنیتی، نظامی، ی و حقوقی احتمالی و پیش رو پاسخی برای آن وجود نداشت؛ رویدادی که ابهام عملیاتی و رویکردی آن در مواضع متناقض، دوگانه و مناقشه‌آمیز ایالات متحده و هم‌پیمانان عربی و غربی او کاملاً هویدا بود.

در این باره «اولریکه فرانکه»، عضو شورای اروپایی روابط خارجی آمریکا (ECFR)، در یادداشت خود در سایت Wired با اشاره به پیچیدگی و پرهزینه بودن پروژه این پهپاد جاسوسی نوشت: از دست دادن یک پهپاد گران‌قیمت گلوبال هاوک خسارت بزرگی برای آمریکاست؛ به ویژه به این دلیل که تصور می‌شد این پهپاد طوری طراحی شده که در ارتفاع بسیار بالا پرواز کند و آسیب‌ناپذیر باشد. این تحلیلگر بین‌المللی همچنین تأکید کرد: از دست دادن این پهپاد که احتمالاً جدیدترین نسخه از گلوبال هاوک بوده، ضربه بزرگی به اعتبار آمریکا زده است و حتی ممکن است بازار صادرات این پهپادهای جاسوسی را دچار مشکل کند.

توقیف نفت‌کش قانون‌شکن انگلیسی

در آخرین روزهای تیرماه، یک نفت‌کش انگلیسی به نام «استنا ایمپرو» (Stena impero) به دنبال نقض قوانین بین‌المللی دریانوردی در تنگه هرمز توقیف شد. این نفت‌کش در حالی که از سوی ناو جنگی اچ.‌ام.‌اس مونتروز بریتانیا همراهی می‌شد، در طول مسیر عبور از تنگه هرمز به صورت غیرمجاز وارد آب‌های سرزمینی کشورمان شد و همزمان علاوه بر عدم تمکین به هشدارهای رادیویی کشورمان سامانه مکان‌یاب خود را خاموش کرد؛ آن هم با این تصور که به دلیل هویت انگلیسی خود با هیچ برخورد تند قانونی مواجه نخواهد شد؛ اما برخلاف تصور ناوبران این نفت‌کش، با هماهنگی نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی این کشتی توقیف و به سمت لنگرگاهی در بندرعباس هدایت شد!

بدون‌شک مشابه این رویداد (توقیف نفت‌کش انگلیس) را نمی‌توان در طول تاریخ معاصر جهان مشاهده کرد؛ زیرا در طول سده اخیر کشورهایی از جمله انگلیس و آمریکا همواره به منزله قدرت‌های برتر نظامی و ی جهان بر دریاها حکمروایی کرده بودند و هیچ‌گاه این‌گونه به دلیل تخلفات قانونی خود مؤاخذه و تحقیر نشده‌اند.

در این باره رومه انگلیسی Independent نیز گزارش ویژه‌ای منتشر کرد و نوشت: اقدام ایران برای توقیف نفت‌کش بریتانیایی در تنگه ‌هرمز اقدامی اجتناب‌ناپذیر و تاوانی بود که دولت انگلیس با بی‌فکری‌اش داد.

این رومه در پایان با اشاره به ماجرای توقیف نفت‌کش ایرانی در تنگه جبل‌الطارق ادامه داد: چطور نخست‌وزیر، کابینه و کارمندان ارشد دولت فکر کردند این تقابل با ایران می‌تواند با چیزی کمتر از یک پاسخ تحقیر‌آمیز برای بریتانیا پایان یابد!

تحلیل ی

جمع‌بندی

امروز آمریکا عملاً وارد نبرد اراده‌ها با ایران شده‌ است که رهبر معظم انقلاب از آن با عنوان «جنگ اراده‌ها» نام می‌برند. در حقیقت جنگ اراده‌ها توصیف رهبر معظم انقلاب از شرایط کنونی روابط ایران و آمریکاست؛ به طوری که دشمن می‌کوشد از طریق زور و فریب اراده ملت ایران را در این نبرد تضعیف کند.

به هر حال روشن است که جنگ اقتصادی، ی، فرهنگی، جنگ سرد و… همگی ذیل جنگ اراده‌ها قرار گرفته‌اند. مقاومت و ایستادگی تنها راه موفقیت و پیروزی در این نبرد است که تاکنون به شکست دشمن منجر شده است.


دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا روز پنج‌شنبه گذشته پیش از شروع سخنرانی خود در یک نشست خبری اعلام کرد که یک فروند پهپاد ایرانی توسط ناو نظامی این کشور در تنگه هرمز ساقط شده است.

بنا بر ادعای رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا این پهپاد به فاصله تقریبا ۱۰۰۰ متری شناور نظامی ترابری یواس‌اس باکسر USS Boxer که 28 سال از تاریخ ساخت آن می گذرد نزدیک و موجب تهدید امنیت خدمه آن شده بود!

وی در ادامه ادعاهای توطئه آمیز ضد ایرانی خود از کشورهای دنیا هم خواست تا با تقویت حضور نظامی خود در منطقه از کشتی‌های تجاریی که از تنگه هرمز عبور می‌کنند، حفاظت کنند!

ادعای جدید ترامپ


این ادعا در حالی از سوی عالی ترین مقام دولت ایالات متحده آمریکا مطرح شد که در فردای انتشار ادعای ضد ایرانی ترامپ، سرتیپ پاسدار ابوالفضل شکارچی، سخنگوی ارشد نیروهای مسلح کشورمان با تکذیب اظهارات مقامات آمریکایی تاکید کرد که تمامی پهپادهای متعلق به جمهوری اسلامی ایران در منطقه خلیج فارس و تنگه هرمز از جمله پهپاد مورد نظر رئیس جمهور آمریکا پس از انجام ماموریت شناسایی و کنترل برنامه‌ریزی شده به سلامت به پایگاه‌های خود بازگشته‌اند.

البته پیش از این موضع گیری پیشتر، عباس عراقچی، معاون وزارت خارجه کشورمان نیز در حساب توییتری خود سرنگونی پهپاد را تکذیب کرده و نوشته بود: "ما هیچ پهپادی را نه در تنگه هرمز و نه هیچ جای دیگر از دست نداده‌ایم، نگرانم که ناو یو ‌اس اس باکسر اشتباهی یکی از پهپادهای خودشان را هدف قرار داده باشد."


طبیعتا با توجه به عدم انتشار هرگونه تصویر و یا سندی در رابطه با هدف قرار گرفتن یک پهپاد ایرانی در آب های خلیج فارس به خوبی می توان این ادعای آمریکایی ها را تکذیب و رد کرد هر چند که پنتاگون نیز با انتشار یک بیانیه رسمی اصرار بر تایید آن دارد! 
حال با توجه به این ماجرا این سوال مرطح می شود که چرا ترامپ و نهادهای نظامی وابسته به دولت آمریکا از جمله وزارت دفاع این کشور بدون ارائه هیچ سند یا مدرکی مبنی بر هدف قرار دادن یک پهپاد ایرانی این ادعا و بر صحت و سقم آن تاکید می‌کنند؟!
برای پاسخ به این سوال باید به سه نکته ذیل توجه کرد!؟

نکته اول اینکه دونالد ترامپ در طی روزهای اخیر بدلیل طرح اظهارات نژاد پرستانه علیه چهار نماینده زن دموکرات کنگره آمریکا یعنی الکساندریا اوکاسیو- کورتز نماینده نیویورک، آیانا پرسلی نماینده ماساچوست، رشیده طلیب نماینده میشیگان و ایلهان عمر نماینده مینه‌سوتا به شدت در سطح افکار عمومی آمریکا تحت فشار قرار گرفته است! 

ترامپ پیشتر در پیام هایی در صفحه توییتر خود گفته بود این نمایندگان «باید به کشورهای خود برگردند که حکومت‌های فاجعه باری دارند و از نالایق‌ترین و فاسدترین حکومت‌ها هستند.» البته آنهم به این دلیل که این چهار زن از مخالفان سرسخت ت‌های او در کنگره به شمار می روند! لذا با توجه به افزایش اعتراضات مدنی نسبت به این اظهارات نژادپرستانه رئیس جمهور آمریکا به نظر می رسد که طرح موضوع هدف قرار دادن پهپاد ایرانی در واقع نقش یک  بمب خبری را برای به انحراف کشاندن افکار عمومی آمریکا ایفا می کند.


نکته دوم اینکه در ماجرای ساقط شدن یک فروند پهپاد جاسوسی MQ-4C معروف به گلوبال هاوک جهان به این واقعه بود لذا از دیدگاه تحلیل گران بین المللی این مساله موجب ایجاد تصویری منفعل از ترامپ پرخاش‌گر علیه ایران شده است و این مساله می تواند منجر به کم اعتبار شدن ت های آمریکایی در بین همپیمانان عرب و صهیونیست کاخ سفید شود لذا همانگونه که پیشتر انتظار می رفت دولت آمریکا با طرح موضوع هدف قرار دادن یک پهپاد ایرانی درست به اجرای یک عملیات روانی- رسانه‌ای زد تا به واسطه آن از حجم فشارهای انتقادی همپیمانان خود کم کرده و موجب افزایش اعتبار خود در جبهه ضد ایرانی ائتلاف عبری-عربی-غربی شود!

نکته سوم هم اینکه پس از ماجرای انفجار نفتکش‌ها در بندر فجیره و سواحل بندر جاسک دولت آمریکا با کمک همپیمانان منطقه ای خود در صدد تشدید حضور نیروهای دریایی غرب در منطقه  خلیج‌ فارس و دریای‌عمان و خاصه  تنگه هرمز است.


واشینگتن پس از آن که ایران را به دست داشتن در حملات اخیر متهم کرد پیشنهاد تشکیل یک ساز و کار چندملیتی برای افزایش امنیت دریایی در خلیج فارس را مطرح کرد هر چند که این پیشنهاد موجب بروز نگرانی‌هایی در میان آن دسته از کشورهای اروپایی که با تصمیم ترامپ در مورد خروج آمریکا از برجام مخالف بودند شد لذا با مرور اظهارات اخیر ترامپ به نظر می‌رسد که انتشار این خبر در راستای داغ نگه داشتن تنور طرح افزایش ناوهای جنگی آمریکا و اروپا در منطقه بوده است.

حال با نظر به سه نکته فوق می توان نتیجه گرفت که خبر انهدام پهپاد ایرانی یک سناریوی از پیش طراحی شده عملیات روانی برای پیشبرد ت های داخلی و خارجی دولت آمریکاست و با توجه به در پیش بودن انتخابات ریاست جمهوری 2020 و تقلاهای ی و روانی دولت ترامپ در جهت همراه سازی افکار عمومی آمریکا با ت های کاخ سفید به نظر می رسد که در طول هفته ها و ماه های پیش رو می توان انتظار تکرار اینگونه ادعاها را در شکل و ابعاد جدیدتر داشت.


دیپلماسی ایرانی - نوید کمالی : اگر قصد بررسی مهمترین ت های استعماری ایالات متحده آمریکا را در طول تاریخ 246 ساله تشکیل و استقلال آن داشته باشیم بدون شک متاخرترین مورد آن مربوط به دوران زمام داری چهل و پنجمین رئیس جمهور آمریکا و ت اعلان جنگ تعرفه های او علیه اقتصادهای مطرح جهان خواهد بود.


جنگ تعرفه ها  یا جنگ گمرکی که از آن با عنوان Tariff war  یا Customs War نیز یاد می شود در واقع اشاره به ت ضد رقابتی جدید ترامپ در قبال رقبای اقتصادی آمریکا دارد و در جریان آن آمریکا در راستای کاهش توان رقابتی دیگر کشورها، روی کالاهای صادراتی آنها تعرفه وارداتی یا مالیات گمرکی سنگین وضع می کند تا در نتیجه قیمت نهایی آنها افزایش یافته و در نتیجه اقبال به خریدشان کم شود!

جنگ تعرفه

ترامپ تاجرپیشه از همان ابتدای شروع کارزار انتخاباتی خود توجه ویژه ای به موضوع چالش های اقتصادی پیش روی ایالات متحده از جمله مساله «کسری تراز تجاری» در مقابل چین و سایر رقبای اقتصادی این کشور داشت آن هم به این دلیل که طبق پیشبینی مراکز معتبر علمی جهان، چین تا سال 2030 به قدرتمندترین اقتصاد جهان بدل خواهد شد و به تبع آن جای آمریکا را در عرصه های ی و اقتصادی جهان خواهد گرفت!


از این رو ترامپ پس از قرار گرفتن در مسند ریاست جمهوری بزرگ ترین اقتصاد جهان تلاش کرد به شعار انتخاباتی خود یعنی "عظمت را دوباره به آمریکا بر می گردانم!" یا "Make America Great Again" جامعه عمل بپوشاند، لذا مهمترین اولویت خود را بهبود شرایط اقتصادی آمریکا اعلام کرد و در همین راستا دستور داد گروهی از کارشناسان طرح اعمال تعرفه بر کالاهای وارداتی از چین را آماده کنند و در ماه آوریل سال ۲۰۱۷ نیز به وزیر تجارت خود بررسی طرح میزان تاثیر واردات فولاد چین بر امنیت ملی آمریکا را ابلاغ کرد!

ترامپ در سایه افزایش حساسیت مقامات چینی به این اقدام خصمانه اقتصادی در ماه اوت نماینده تجاری ایالات متحده را مسئول بررسی اعمال تجاری ناعادلانه چین کرد که این مساله با واکنش شدید دولت چین روبه رو شد اما واکنش چینی ها مانع از این نشد که در ابتدای سال 2018 تعرفه ۳۰ درصدی و مالیات 20 درصدی بر برخی از کالاهای صادراتی چین اعمال شود.

این اقدام دولت آمریکا هر چند با استقبال تولیدکنندگان داخلی آمریکا روبه رو شد اما واکنش تند و جدی چینی ها را در پی داشت به طوری که دولت چین رسما از اتخاذ ت های تقابلی علیه کالاهای آمریکایی خبر داد و در ماه آوریل 2018 بیش از 3 میلیارد دلار تعرفه گمرکی بر واردات محصولات آمریکایی اعمال کرد آن هم با این امید که دولت آمریکا به عقب نشینی در ت انحصارگریانه اقتصادی خود مجبور شود!

با این حال ترامپ قصد کوتاه آمدن از مهمترین برنامه تبلیغاتی خود برای انتخابات 2020 را نداشت و با تاکید بر اولویت حفظ منافع اقتصادی آمریکا در همان ماه بیش از 1300 محصول چینی را مشمول اعمال تعرفه های جدید کرد و در ادامه جنگ اقتصادی خود به حوزه های پر تنش دیگری از جمله حوزه های فناورانه مانند تکنولوژی نسل پنجم تلفن همراه (5th G) و هوش مصنوعی (AI) وارد شد و برخی کشورهای همپیمان را درگیر تنش با آمریکا کرد که تبعات ی آن هم اکنون زمینه را برای عقب نشینی ترامپ از موضع تهاجمی اولیه علیه چین و دیگر رقبای اقتصادی آمریکا مهیا کرده است!

با این حال پر واضح است که ریشه وقوع این درگیری اقتصادی آمریکا با جهان در ت های انتخاباتی و انحصارگرایانه مقطعی ترامپ نیست بلکه این مساله ریشه در نگرانی سردمداران آمریکا از خطر افول ارکان قدرت سخت و نرم این کشور در دهه های پیش رو دارد زیرا در پی چندین دهه جنگ طلبی و مداخله جویی فرا منطقه ای آمریکا نه تنها این کشور به عنوان مقروض ترین دولت جهان شناخته می شود بلکه نسبت به سال 1945 در بین متحدین خود از کمترین اعتبار ی برخوردار است لذا بدیهی است که اتخاذ ت جنگ تعرفه ها نه یک جنگ پیش دستانه و مقتدرانه بلکه تقلایی از سر ناامیدی سردمداران آمریکا نسبت به احیای اقتدار آمریکا است!

از این رو به نظر می رسد که طی هفته ها و ماه های پیش رو با افزایش هزینه های جنگ تعرفه ها شاهد عقب نشینی دولت آمریکا در اجرای این ت انحصارگرایانه اقتصادی خواهیم بود خصوصا به این دلیل که به زودی شاهد پر رنگ شدن فعالیت های انتخاباتی 2020 در ایالات متحده هستیم و ترامپ مایل نیست که تبلیغات انتخاباتی‌اش تحت تاثیر فشارهای ی-اقتصادی چین و رقبای فرامنطقه ای قرار می گیرد.


نوید کمالی - طی روزهای گذشته خبر انتخاب جانشین جدید فدریکا موگرینی مسئول سابق دستگاه ت خارجی اتحادیه اروپا به محور خبری و تحلیلی بسیاری از رسانه های فارسی زبان عرصه ت خارجی بدل شده است و این گمانه زنی به جامعه ی کشور تزریق می شود که با انتخاب جوزف بورل فونت 74 ساله فصل جدیدی از روابط ایران و اروپا رقم خواهد خورد که اولین آن هم تقویت برجام و باز طراحی سازوکار مالی اتحادیه برای تداوم همکاری اقتصادی با کشورمان است!

اما آیا به راستی جایگاه «نماینده عالی اتحادیه اروپا در ت خارجی و امور امنیتی» فارغ از اینکه چه کسی بر مسند آن نشسته باشد در حد و اندازه ای هست که قدرت و توان تاثیرگذاری بر آینده روابط ایران و اروپا را داشته باشد؟ و یا تمام این فضاسازی های رسانه ای  با هدف به تاخیر انداختن روند کاهش تعهدات برجامی کشورمان و تحمیل فرصت سوزی به نظام دنبال می شود تا حداقل در دولت دوازدهم که پایه و اساس آن مبتنی بر طراحی و اجرای برجام شکل یافته شاهد خروج از برجام نباشیم و میراث بد عهدی اروپا به دولت بعدی و فردای انتخابات ریاست جمهوری 1400 منتقل شود!؟

جوزف بورل

برای بررسی این سوال در ابتدا بایستی نگاهی به تاریخ پر فراز و نشیب روابط ایران و اتحادیه اروپا در طول چهار دهه گذشته داشته باشیم که البته مهمترین بخش آن هم به دوران شروع هزاره جدید میلادی باز می گردد زیرا با روی کار آمدن بوش پسر و در پی وقوع حوادث 11 سپتامبر، دولت ایالات متحده آمریکا با شعار مقابله با تروریسم بین الملل اقدام به معرفی کشورمان به عنوان محور شرارت یا Axis of Evilکرد و پس از ائتلاف سازی به افغانستان و عراق حمله ور شد!

همزمان با این تحولات و در مرداد ماه 1381، همزمان با تشدید حضور نظامی دولت آمریکا در منطقه ، کاخ سفید در راستای پیشبرد ت مهار ایران و با همکاری سازمان منافقین اقدام به انتشار گزارشاتی ساختگی در مورد ماهیت برنامه هسته ای کشورمان کرد که بر مبنای آن کشورمان متهم به تلاش در راستای ساخت سلاح اتمی شد!

این ادعای بی اساس موجب شد تا در سال 1382 مذاکرات اتمی کشورمان با غرب آغاز شود و برای نخستین بار سه کشور اروپایی آلمان، فرانسه و انگلیس در کاخ سعد آباد در مقابل برنامه صلح آمیز اتمی کشورمان صف آرایی کنند و در پی تحمیل اراده خودبر هیئت مذاکره کننده، کشورمان به سمت تعلیق فعالیت های هسته ای هدایت شود.

در آن ایام اگر چه خاویر سولانا نماینده عالی ت امنیتی و خارجی مشترک اتحادیه اروپا بوداما محور ت های اتحادیه اروپا که متشکل از 28 کشور اروپایی است همواره در جایی خارج از مقر این اتحادیه در شهر بروکسل و عملا در پایتخت سه کشور اروپایی فوق الذکرتعیین می شد!

این روند حتی در دوران پس از سولانا و روی کارآمدن کاترین اشتون در سال 2009 ادامه داشت و هر چند ظاهرا رهبری مذاکرات پیچیده بر عهده اشتون بود اما به دلیل بهانه جویی های سه طرف اروپایی و همنوایی آنها با کاخ سفید فضا برای به بن بست رسیدن مذاکرات مهیا شد!


اما آنچه موجب شد تا دوران ابتدایی روی کار آمدن فدریکاموگرینی در سال 2014 متفاوت از دوران مسئولیت سولانا و اشتون شود نه توانایی بالقوه او در مدیریت ت خارجی اتحادیه بلکه چرخش ی کاخ سفید و تمایل دولت وقت آمریکا به مذاکره و حل و فصل برنامه اتمی کشورمان از طریق تفاهم ی و اقتصادی بود که طبیعتا موجب شد مافیای سه گانه اروپایی هم پای کار برجام بیاید!

در واقع اگر دولت وقت آمریکا با هدف کسب یک موفقیت تاریخی در مهار ایران تمایلی به مذاکره از خود نشان نمی داد هرگز سه قدرت اصلی اروپایی همسو با آمریکا مجال و فرصت پیشبرد مذاکرات هسته ای را به دستگاه ت خارجی اتحادیه اروپا و شخص موگرینی نمی دادند لذا عملا هیچ وقت نمی توان نماینده عالی اتحادیه اروپا در ت خارجی و امور امنیتی را محور کنترل و هدایت ت خارجی اروپا دانست.

از این رو توافق هسته ای لوزان و برنامه جامع اقدام مشترک بیش از این که دستاورد موگرینی باشد دستاورد خواست جمعی ائتلاف آمریکایی- اروپایی است لذا امروز نباید درگیر خطای محاسباتی القاء شده توسط برخی رسانه ها شد و تغییر مسئول ت خارجی اتحادیه اروپا را به مثابه یک  فرصت طلائی برای کشورمان تلقی نمود زیرا در شرایط فعلی بیش از اینکه سلایق شخصی و حرفه ای جوزف بورل فونت نقشی در ت خارجه آینده اتحادیه اروپا داشته باشد این رفتار و ت های ضد ایرانی آلمان ، فرانسه و انگلیس است که ابعاد و کیفیت روابط اروپا با ایران را مشخص می کند که تنها یک نمونه اخیر آن هم اقدام ارتش انگلیس نسبت به توقیف یک نفت کش ایرانی در تنگه جبل الطارق است.

در واقع می توان نتیجه گرفت در شرایطی که سه قدرت اروپایی همنوا با ترامپ در حال تهدید منافع جمهوری اسلامی ایران در منطقه و فرا منطقه هستند دور از منطق است که انتخاب یک پیرمرد 74 ساله اسپانیایی را که از قضا سال ها از دنیای ت به دور بوده را به عنوان یک فرصت ارزیابی نماییم و منافع ملی خود را به او که شاید به دلیل سن بالا فرصت حیات بالایی هم نداشته باشد گره بزنیم!




| نوید کمالی| رومه رسالتبدون شک خبر هدف قرار گرفتن مهم‌ترین پهپاد جاسوسی ارتش آمریکا در آسمان استان هرمزگان را می‌توان مهم‌ترین خبر ی و نظامی چند روز گذشته جهان دانست، زیرا این واقعه به‌نوبه خود دارای پیام‌هایی ی و نظامی متعددی است که بیش از هرجایی در کاخ‌سفید دیده و شنیده می‌شود، آن‌هم زمانی که دولت آمریکا برای  پیشبرد ت فشار حداکثری و تحت فشار قرار دادن ملت ایران به‌صورت مستمر خبر از اعزام نیرو و تجهیزات نظامی به منطقه می‌دهد.

حال اگر قصد بررسی پیام‌های این واقعه را داشته باشیم در ابتدا بایستی توان و ظرفیت‌های نظامی ارتش ایالات‌متحده آمریکا در مقابل سایر قدرت‌های نظامی جهان را بدون احتساب تسلیحات و تجهیزات نامتعارف بررسی نماییم که در بین تمام موارد آن بدون شک مهم‌ترین وجه تمایز ارتش آمریکا از سایر قدرت‌های نظامی جهان، بهره‌مندی ارتش این کشور از قدرت هوایی و فضائی فوق‌پیشرفته است که آنهم به مدد  توان اقتصادی بالا و سرمایه‌گذاری سنگین این کشور در حوزه اقتصاد دانش‌محور به‌دست آمده است و دیگر کشورها در این حوزه کم‌تر قابل قیاس و رقابت با آمریکایی‌ها هستند.

اما اگر بخواهیم مهم‌ترین دستاوردهای نظامی آمریکا را در عرصه هوا و فضا را براساس اهمیت فهرست نماییم بدون شک هواپیماهای جاسوسی و چندمنظوره رادارگریز این کشور در صدر فهرست ما قرار خواهند گفت، زیرا براساس محاسبات نظری و تئوریک کارشناسان پنتاگون ، ارتش آمریکا به مدد این نوع تجهیزات رادارگریز قادر است تا در تمام میدان‌های نبرد بدون جلب کم‌ترین مزاحمت ازسوی پدافندهای معمول جهان اقدام به اجرای عملیات تجسسی و جنگی در آسمان دیگر کشورها کرده و با کم‌ترین هزینه به اهداف خود دست یابد.

از همین‌رو هم طی سالیان اخیر و خصوصا بعد از افزایش تنش‌ها در رابطه با پرونده هسته‌ای کشورمان، یکی از رایج‌ترین ترفندهای آمریکا برای تشدید جنگ روانی و بی‌ثباتی در منطقه، انتشار خبر استقرار جنگنده‌های رادار گریز در پایگاه های نظامی حوزه خلیج فارس بوده است.

پهباد جاسوسی

اما حالا با انتشار خبر هدف قرار گرفتن یک پهپاد فوق‌پیشرفته آمریکایی در آسمان استان هرمزگان دیگر این ترفند آمریکایی‌ها نیز نقش بر آب شد، زیرا پهپاد هدف قرار گرفته شده از نوع RQ-4 و معروف به گلوبال هاوک یا عقاب جهانی است که تکنولوژی فوق‌پیشرفته رادارگریز به‌کار رفته در آن تا حدود زیادی مشابه همان فناوری‌های به‌کار رفته در جنگنده های F-22 و F-35 است که هرچند وقت یک‌بار خبر استقرار آن در منطقه منتشر می شود.

برای درک اهمیت این پهپاد رادارگریز تنها کافی است بدانید که هزینه تحقیق و توسعه این پهپاد بالغ بر 10میلیارد دلار شده و قیمت هر فروند از آن نیز در حدود 222 میلیون دلار است؛ آن‌هم درحالی که قیمت هر فروند جنگنده F-16 تنها 18 میلیون دلار است.

البته سرمایه‌گذاری کلان آمریکایی‌ها برروی این پروژه دارای دو دلیل عمده است که اولین آن افزایش اشراف اطلاعاتی بر میدان نبرد و دوم ارتقاء ظرفیت‌ اقدام پیش‌دستانه علیه اهداف از پیش تعیین شده است، زیرا جنگنده‌های مسلح به این نوع فناوری‌های ضد‌رادار به‌راحتی و بر خلاف جنگنده بمب افکن‌های رایج، می‌توانند اهداف استراتژیک دشمن را در پشت خطوط دفاعی مورد هجوم قرار دهند، آن‌هم بدون اینکه سامانه‌های پدافندی و جنگ الکترونیک آنها قادر به مقابله با این تهاجم باشد.

در این رابطه بد نیست بدانید که پهپاد گلوبال هاوک به‌دلیل طراحی فوق‌پیشرفته خود قادر به انجام ماموریت در برد 22هزار کیلومتری است و 32ساعت بدون سوخت‌گیری مجدد امکان پرواز دارد.

ازسوی دیگر این پرنده رادارگریز، به‌دلیل دوربین‌ها و سنسورهای مختلف تعبیه شده در آن قادر است تا محوطه‌ای به ابعاد 100هزار کیلومتر را در یک روز اسکن و نقشه‌برداری کند و به‌صورت برخط و با سرعت 50مگابایت بر ثانیه آن را در اختیار اتاق فرماندهی و کنترل (C&C) خود قرار دهد ، لذا به‌همین دلیل به‌نظر می‌رسد این غول چند صد میلیون دلاری با هدف نقشه‌برداری از مناطق دفاعی و استراتژیکی کشورمان عازم سواحل هرمزگان شده بود.

با این‌همه البته این دیدگاه در دو مقطع تاریخی به‌شدت نقض شده که اولین آن مربوط به  ماجرای شکار پهپاد RQ-170 در دسامبر 2011 است و مورد اخیر هم که مربوط به ساقط کردن پهپاد RQ-4 است به خوبی اثبات می کند که توان پدافندی و جنگ الکترونیک ایران از آن‌چه آمریکایی‌های مستقر در اتاق‌های جنگ پنتاگون و سیا تصور می‌کنند پیشرفته‌تر و حتی مخوف‌تر است، لذا دیگر برای آنها گزینه اقدام پیش‌دستانه علیه منافع ایران نه تنها دور از دسترس بلکه در واقعیت غیرقابل دسترس است.

از این‌رو در پایان به‌نظر می رسد درپی این واقعه در روزها و هفته‌های آتی شاهد تشدید فشارهای کنگره و سنای آمریکا بر دولت ترامپ در راستای کاهش تنش‌آفرینی وی و گروه B خواهیم بود، زیرا ماجرای امروز تصویر جدیدی از هزینه‌ها و تبعات احتمالی هرگونه تقابل نظامی با ایران را پیش‌روی ت‌مدارن آمریکایی قرار داده است و همزمانی این مسئله با شروع برنامه‌های انتخاباتی آمریکا می‌تواند زمینه را برای عبور از ترامپ و بازگشت دموکرات‌ها به قدرت مهیا کند.


دیپلماسی ایرانی - نوید کمالی: اگر نگاهی به دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ داشته باشیم بدون شک در خواهیم یافت که وی بر خلاف بسیاری از رهبران تاریخ ایالات متحده آمریکا، فردی با دوگانگی های مشهود است و این دوگانگی ها مانع از جدی گرفتن او در عرصه ت می شود! بطور مثال وی در حالی که هر روز در پیام های توییتری خود بر طبل جنگ علیه ایران می کوبد همزمان در تریبون های رسمی و غیر رسمی بر موضع صلح طلبانه خود تاکید می کند و خواهان مذاکره با تهران می شود و حتی پا را فراتر گذاشته و شماره خود را برای دیپلمات های کشورمان ارسال می کند! 

البته این موضع دوگانه ترامپ نه تنها خاص و مختص ایران نیست بلکه سایر طرف های تاثیر گذار بر ت داخلی و خارجی آمریکا از جمله چین، روسیه و حتی اروپا نیز با همین رویکرد ترامپ روبه رو هستند به طوری که حتی نزدیک ترین شرکای ی وی نیز توان تشخصی دقیق تصمیمات جدی و نهایی او را ندارند. از این رو بدون شک می توان ترامپ را یک شخص و پدیده ویژه در عرصه ت آمریکا خواند و شاید به همین دلیل بود که سرلشکر سلیمانی او را به جای عنوان رئیس جمهوری آمریکا ملقب به عنوان «ترامپ قمارباز» کرد زیرا نحوه ورود ترامپ به ت بیش از این که تابعی از اراده جمعی دستگاه ت داخلی و خارجی آمریکا و متحدان نزدیک او باشد بیشتر تابعی از خواست و اراده شخصی و تاجر مآب گونه اوست. 

دیپلماسی ایرانی

برای درک چرایی این دوگانگی باید به این نکته توجه داشت که ترامپ فرزند و محصول تحولاتی متاثر از سرخوردگی و خستگی کسانی است که زمانی خود را متولی نظام و سلطه آمریکای پس از جنگ جهانی دوم می دانستند. در این رابطه بد نیست به این نکته اشاره شود که در حدود دو دهه قبل ساموئل هانتیگتون در کتاب معروف خود با عنوان "ما که هستیم، چالش هویت ملی در آمریکا" یا "Who Are We? The Challenges to America's National Identity" با تاکید بر ریشه های شکل گیری آمریکا مدعی شد که سفید پوستان آمریکایی که زمانی بنیانگذاران اولیه آمریکا بودند، امروز در حال به حاشیه رفتن در سرزمین خود هستند و در صورت تداوم این شرایط در آینده به یکی از اقلیت های زادگاه خود بدل خواهند شد. او با هشدار نسبت به در جریان بودن این فرایند چندین عامل موثر بر آن را ذکر می کند که از جمله مهمترین آنها می توان به مسائل اقتصادی، مهاجرتی، و همچنین کاهش کنترل ی سفید پوستان بر حکومت امریکا اشاره کرد. این موارد دقیقا همان موضوعاتی هستند که ترامپ در طول سه سال گذشته همواره در ت های خود بر آنها تاکید کرده و رفع آنها را اولویت خود قرار داده است، در واقع ترامپ که خود را حاصل خشم و سرخوردگی طبقه بنیانگذاران اولیه آمریکا می داند تلاش دارد تا به هر نحو ممکن مانع از تداوم سرخوردگی آنها در پارادایم ی و اقتصادی فعلی آمریکا شود لذا برای نیل به این مقصود در مراسم تحلیف ریاست جمهوری خود شعار "اول آمریکا" یا "First America" تکرار کرد! این شعار در گفتمان ی ایالات متحده آمریکا اشاره به تلاش برای ایجاد ت‌های انزواگرایی، حمایت‌گرایی و عدم مداخله در امور غیر مرتبط به منافع ملی آمریکا دارد که نخستین بار توسط وودرو ویلسون، رئیس جمهوری دموکرات آمریکا در سال ۱۹۱۵ مطرح شد. وی در آن زمان شعار اول آمریکا را برای توجیه ت عدم مداخله آمریکا در جنگ جهانی اول استفاده کرد و پنج سال بعد از او هم وارن جی. هاردینگ از حزب جمهوری‌خواه با همین شعار توانست نظر مردم را جلب کرده و به مقام ریاست جهوری آمریکا دست پیدا کند. حال ترامپ نیز با تاسی از همین شعار قصد دارد تا منافع آمریکا را به هر شکل ممکن حفظ کرده و در حد ممکن تقویت کند اما آنچه او را با چالش جدی مواجهه می کند در تضاد بودن تلاش های او با ارزش های بنیادین نظام سلطه به رهبری آمریکاست که از جمله مهمترین آنها می توان به پدیده های جهانی سازی و پلورالیسم عقیدتی – فرهنگی اشاره کرد! به عبارت بهتر آمریکایی که خود مدعی و زمینه ساز پروژه جهانی سازی و هضم سایر فرهنگ های جهان در فرهنگ غربی – آمریکایی است خود امروز در حال اجرای ت های فاشیستی مهاجرتی در بطن آمریکاست به طوری که برای اخراج اتباع خارجی حتی از به کار بردن قفس های حیوانات و زندانی کردن کودکان خردسال نیز ابایی ندارد! 

در پایان پر واضح است که ترامپ در آخرین سال و ماه های ریاست جمهوری خود همین روند دوگانه را دنبال خواهد کرد اما تشدید گرفتاری های اقتصادی و ی او مانع از این خواهد شد که وی تن به ریسک گرفتار شدن در تنش نظامی با ایران بدهد زیرا همچنان پرونده‌های پر حجم و حساس تری از جمله تجارت با چین و تقویت اقتصاد ملی آمریکا روی میز او در کاخ سفید گشوده است و تا برای حل آن به برجامی نرسد توان ورود جدی به پرونده های دیگر را نخواهد داشت!


بر اساس آمار سازمان تنظیم مقررات و ارتباطات رادیویی، تعداد مشترکان اینترنت پر سرعت کشور به بیش از 70 میلیون نفر رسیده که ۶۰ میلیون نفر آنها مشترک اینترنت همراه نسل 3 و 4 هستند. همزمان ارزیابی‌های بین‌المللی از جمله گزارش «Hootsuite» از رشد 135 درصدی تعداد کاربران شبکه‌های اجتماعی ایران نسبت به سال قبل حکایت دارد که این آمار به معنای جمعیت 47 میلیونی کاربران شبکه‌های اجتماعی کشورمان است.

واینرهای اینستاگرام

بر اساس همین گزارش، رتبه‌های اول تا سوم جست‌وجوی کاربران ایرانی به کلیدواژه‌های «دانلود»، «فیلم» و «عکس» اختصاص یافته که این روند علاقه بالای کاربران ایرانی به محتواهای چند رسانه‌ای منتشر شده در فضای مجازی را نشان می‌دهد؛ از این‌رو بیراه نیست که در طول چند سال اخیر نفوذ رسانه اجتماعی اینستاگرام به ویژه در بین خانواده‌های ایرانی به شدت افزایش یافته و به طبع آن پدیده اینفلوئنسرها و واینرهای اینستاگرامی به یکی از مهم‌ترین تهدیدات ضد فرهنگی کشور بدل شده است.در فضای مجازی اینفلوئنسرها افرادی هستند که در یک بستر خاص، مانند اینستاگرام، دنبال‌کنندگان بسیاری دارند و نهادهای ی، فرهنگی و حتی اقتصادی از طریق همکاری با این افراد، به جای کل بازار، گروه‌ها و افراد خاصی را برای بازاریابی هدف قرار می‌دهند! غالباً اینفلوئنسرها دو منشأ دارند که اولین آن فضای حقیقی است؛ به این معنا که اینفلوئنسر به دلیل سابقه هنری یا ی خود در فضای حقیقی شناخته شده بوده و آن اعتبار فضای حقیقی موجب تبدیل شدنش به یک چهره تأثیرگذار در فضای مجازی شده است؛ اما برخلاف نوع اول اغلب اینفلوئنسرهای فضای مجازی صرفاً به دلیل فعالیت‌های غالباً ساختارشکنانه خود در فضای مجازی به چهره‌های تأثیرگذار و پر مخاطب تبدیل شده‌اند!

برای نمونه، در طول سالیان گذشته در سایه بی‌توجهی نهادهای مسئول، کاربران دختر و پسر زیادی با عنوان اشتغال به حرفه مدلینگ و در سودای کسب شهرت و اعتبار عکس‌های بی‌حجاب خود را در اینستاگرام منتشر کرده‌اند که امروز برخی از آنها با عنوان «شاخ‌های مجازی» در بین میلیون‌ها کاربر فضای مجازی کشور شناخته شده‌اند.

اما این روزها پدیده «زوج‌های واینر» به تهدیدی به مراتب خطرناک‌تر از موج اول هجوم اینفلوئنسرها علیه ارزش‌ها و اعتقادات بدل شده است. واینرها در ادبیات رسانه‌های اجتماعی به کاربرانی گفته می‌شود که برای جذب مخاطب به انتشار عکس اکتفا نکرده و ویدئوهای کوتاه تولید می‌کنند.

صدف بیوتی

دو سبک معروف و نام آشنای واینرهای مجازی، بیوتی بلاگینگ و فود بلاگینگ یا تولید محتوا درباره مسائل آرایشی و مواد غذایی است و بیشتر واینرها در سایه معرفی و آموزش محصولات آرایشی و همچنین رستوران‌گردی، زندگی خصوصی خود را با کاربران به اشتراک گذاشته و از این طریق گاه به بیش از 3 میلیون دنبال‌کننده در اینستاگرام دست یافته‌اند که یک نمونه از آنها مدتی قبل از سوی مجله آمریکایی «فوربز» به عنوان برترین اینفلوئنسر زیبایی جهان معرفی شد. این چهره‌های مبتذل مجازی که دستی در تبلیغ همجنس‌گرایی، سگ‌بازی و. هم دارند، با مشارکت‌دهی به ظاهر همسران‌شان در تولید محتوا خط جدیدی از تهاجم فرهنگی با عنوان «غیرت‌زدایی از مردان ایرانی» را شروع کرده‌اند؛ زیرا بر اساس مفاهیم اسلامی‌ـ ایرانی، غیرت به منزله یک حس درونی موجب محافظت از حریم خانواده می‌شود و مرد باغیرت، ناموس خود را از دسترس لذت‌جویی و نگاه آلوده‌ دیگران دور می‌کند. هماهنگی محتوایی و جهت‌گیری واینرها در هدف قراردهی غیرت مردان ایرانی از فعالیت سازمان‌یافته آنها تحت اشراف سرویس‌های اطلاعاتی دشمن حکایت دارد؛ زیرا از سال‌ها قبل در محافل اندیشکده‌ای غرب هجمه به غیرت در جامعه موجب از هم پاشیدن نظام خانواده و حرکت به سوی آندلوسیزاسیون جامعه اسلامی می‌شود که نهادهای مسئول باید به این مسئله توجه ویژه داشته باشند و با انفعال خود عرصه را برای موج‌سواری این مزدوران فرهنگی دشمن باز نگذارند.


دو هفته گذشته، شش کشور در چهار گوشه جهان شاهد بروز تنش‌های ی، اقتصادی و اجتماعی داخلی و اعتراضات و اغتشاشات خیابانی بوده‌اند. در میان آنها اخبار مربوط به تحولات لبنان و عراق بیش از همه برای مخاطب ایرانی مهم است و رشد قابل توجه هم‌سپاری کلیدواژه‌های مرتبط با هشتگ‌های #لبنان و #عراق در میان کاربران ایرانی مؤید این موضوع است.

تحلیلگران بین‌المللی اذعان دارند تحولات اخیر عراق و لبنان هر چند مبنایی اقتصادی و اجتماعی دارد؛ اما انحرافات ایجاد شده در این اعتراضات مسالمت‌آمیز و تبدیل شدن آنها به اغتشاشات پرهیاهو ناشی از مداخله قدرت‌های سلطه‌گر منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای است؛ البته بدیهی است محور سه‌جانبه عبری‌ـ عربی‌ـ آمریکایی فعال در منطقه همراه با جریانات ضد انقلاب تلاش دارد در راستای منافع استکباری خود از تحولات اخیر بهره‌برداری کنند و در نهایت به جبهه مقاومت و ام‌القری آن، یعنی جمهوری اسلامی ضربه بزند.

این جریان استکباری در فضای شبکه‌های اجتماعی فارسی و عربی علاوه بر ارائه تصویری وارونه از تحولات می‌کوشد با متهم‌ کردن ایران و جبهه مقاومت به ایفای نقش در حوادث اخیر، این برداشت را به مخاطب عمدتاً جوان شبکه‌های اجتماعی القا کند که اعتراضات منتج به اغتشاش اخیر دستاوردهای ی، اقتصادی و اجتماعی مهمی به همراه داشته است!

برای نمونه، این جریان با برجسته‌سازی عقب‌نشینی دولت «سعد حریری» در اجرای نظام مالیاتی مورد اعتراض شهروندان لبنانی، اعتصاب و اعتراض خیابانی یا به طور کلی «شورشگری» را ابزاری مناسب برای مقابله با ت‌های اقتصادی دولت‌ها معرفی می‌کند! آن هم در شرایطی که طی ماه‌های گذشته رسانه‌های فارسی زبان معاند تمرکز ویژه‌ای بر خط افزایش حساسیت و نگرانی افکار عمومی کشورمان نسبت به شروع دور جدیدی از اصلاح قیمت حامل‌های انرژی از جمله بنزین داشته‌اند.

بدیهی است بروز شورشگری گسترده نیازمند وجود بستر قابل توجهی از فقر، فساد، تبعیض و نیتی عمومی است که این بسترها به لطف انقلاب اسلامی در کشور ما به صورت گسترده موجود نیست؛ ‌بنابراین جریان رسانه‌ای معارض همراه با کمپین شکست‌خورده فشار حداکثری آمریکا تلاش دارد برجسته‌سازی برخی رخدادها، از جمله تجمعات محدود معیشتی کارکنان برخی صنایع خصوصی دارای سوء مدیریت، تصور و ذهنیت وجود این بسترها را به مخاطب رسانه‌های اجتماعی عامه‌پسند القا کند. 

مهندسی آشوب و اغتشاش
در واقع به نظر می‌رسد جریان رسانه‌ای دشمن از طریق «دنیای هشتگ‌ها» در حال «مهندسی آشوب و فتنه» در اذهان افکار عمومی است و بی‌راه نیست که رهبر معظم انقلاب در بیانات اخیر خود در جمع دانش‌آموختگان افسری ارتش جمهوری اسلامی فرمودند: «اگر فتنه از قتل بدتر است، پس بایستی نیروهایی که حافظ امنیت هستند آرایش لازم را، نظم لازم را برای مقابله‌ با فتنه هم بگیرند، آمادگی‌های خودشان را برای فتنه هم بایستی حفظ بکنند؛ این آن چیزی است که دستگاه‌ها بایستی به آن توجه داشته باشند.»

این هشدار را می‌توان دومین هشدار صریح رهبری در مورد طرح‌ریزی دشمن برای شروع موج جدیدی از فتنه دانست؛ زیرا آذر ماه سال گذشته نیز رهبر معظم انقلاب اسلامی در جمع خانواده‌های شهدا اشاره‌ای به نقشه‌های دشمن برای سال ۱۳۹۸ داشته و فرموده بودند: «اینکه اینها گفتند در سال ۱۳۹۷ چنین و چنان می‌کنیم، ممکن است فریب باشد؛ ممکن است جنجال را برای سال ۱۳۹۷ بکنند، نقشه را برای سال ۱۳۹۸ بکشند. همه باید حواس‌شان جمع باشد، به همه ملت عرض می‌کنم.»

خوشبختانه این هشدارها موجب اتخاذ ت‌های هوشمندانه‌ای از سوی جبهه انقلاب و نهادهای تأثیرگذار آن از جمله قوه قضائیه شده است که عبور از جنجال‌های قضایی در برخورد پر هیاهو با مجرمان ی کم‌اهمیت و ممانعت از تبدیل آنان به «چهره روز» و ورود به عرصه مبارزه جدی و سازمان‌یافته با مفاسد اقتصادی از جمله نتایج قابل توجه آن است.

با این حال در عصر سلطه هشتگ‌ها، جبهه رسانه‌ای انقلاب در خط مقدم مقابله با فتنه‌های روانی و رسانه‌ای دشمن قرار دارد و فعالان این حوزه باید بیش از پیش از ظرفیت این فضا برای آگاهی بخشی عمومی نسبت به توطئه‌های دشمنان بهره ببرند.



در میان صدها و بلکه هزاران واقعه‌ای که هر روز در سطح جهان به وقوع می‌پیوندد و انتشار خبرش توجه کاربران را به خود جلب می‌کند، کمتر پیش می‌آید یک خبر واحد به ترند بین‌المللی یا محور توجه اذهان عمومی جهان بدل شود و برای یک مدت طولانی در همین جایگاه باقی بماند، مگر آنکه آن خبر یا رخداد در منظر افکار عمومی جهان اهمیت بالایی داشته باشد و مردم آن رخداد را مهم و بر زندگی و آینده خود تأثیرگذار ارزیابی کنند.


برای نمونه واقعه ۱۱ سپتامبر یا اعلام ظهور و سقوط حکومت تروریستی داعش از جمله رخدادهایی بود که در تمام کشورهای جهان به صورت ویژه به آن توجه کردند؛ زیرا بر همگان آشکار بود که عواقب و آثار مربوط به این رخدادها به یک حوزه خاص جغرافیایی محدود نیست.

از این رو در ماجرای تروریستی اخیر که به شهادت سردار رشید سپاه اسلام، سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی و جمعی از یارانش به دست نظامیان تروریست آمریکایی منجر شد، پس از اعلام و تأیید رسمی خبر آن با توجه به ابعاد فرا منطقه‌ای این حادثه تروریستی شاهد بودیم موجی از توجه افکار عمومی جهان، فارغ از رنگ، نژاد، زبان، دین و آیین پیرامون این موضوع شکل گرفت؛ اما نه به این صورت که صرفاً عبارت Qasem Soleimani به ترند و موضوع بحث و تبادل نظر در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی کاربران بین‌المللی تبدیل شود؛ بلکه همراه با عبارات مربوط به نام شهید، هشتگ‌های دیگری مانند World War۳، WWIII و Iran به ترند عمومی کاربران فرا منطقه‌ای بدل شد؛ این موضوع اطلاع جامعه جهانی نسبت به اهمیت حادثه ترور سردار رشید جبهه مقاومت و تبعات دامن‌گیر آن برای آمریکا و متحدان تروریستش را نمایان می‌کند.


خوشبختانه، یکی از امید بخش‌ترین جلوه‌های این واقعه استفاده کاربران فضای مجازی از هشتگ «جنگ جهانی سوم» در گفت‌وگوهای مربوط به این حادثه بود، کاربران با چنین عملی این واقعیت را فریاد می‌زنند که فارغ از سلطه نظام رسانه‌ای پلید و استکباری غرب، هنوز هم وجدان‌های‌شان نسبت به آنچه در جهان می‌گذرد، بیدار است و این واقعه تروریستی را یک حادثه معمولی قلمداد نمی‌کنند.
البته دلیل این برداشت نیز مشخص است؛ حاج قاسم فقط یک فرمانده ایرانی نبود، بلکه سلیمانی در عمل، راهبر و نماینده پیشگام جبهه ایستادگی در مقابله با هیمنه استکباری غرب به سرکردگی آمریکا بود و مبارزه نفس‌گیر او با تروریسم بین‌الملل در طول قریب به دو دهه گذشته موجب شد امروز نه تنها غرب آسیا بلکه شرق آسیا، اتحادیه اروپا و دیگر نقاط جهان از شر تروریسم سیاه دست‌پرورده آمریکا رهایی یابد.
به عبارت بهتر، مخاطب جهانی امروز به مدد رسانه‌های پرتعداد منطقه‌ای، بین‌المللی و به ویژه رسانه‌های آزاد جبهه مقاومت به خوبی دریافته است ترور اخیر در فرودگاه بغداد، در عمل هدفی جز تقویت تروریسم ندارد؛ زیرا قربانی ترور خود قهرمان مبارزه با تروریسم لقب داشت، آن هم در حالی که به اذعان دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا، هیلاری کلینتون و دیگر سران این کشور عامل شکل‌گیری این گروه تروریستی جنایتکار بودند؛ بنابراین افکار عمومی جهان به خوبی دریافته است که آمران این اقدام تروریستی و غیرقانونی با صدور فرمان شلیک موشک به خودرو حامل سردار سلیمانی، در عمل کوشیده‌اند تا این قهرمان نامور جهانی را از صحنه بیرون و مسیر بازگشت تروریسم را به منطقه مهیا کنند؛ البته از منظر کاربران جهانی نتیجه این اقدام چیزی جز مهیا شدن زمینه مواجهه جبهه خیر و شر که از آن با نام‌هایی مانند World War III یاد کرده‌اند، نخواهد بود.

شکی نیست که مقیاس و ماهیت جنگ جهانی آتی بشر با دو جنگ جهانی سابق متفاوت خواهد بود؛ زیرا در دو جنگ جهانی گذشته میلیون‌ها انسان فقط به دلیل زیاده‌خواهی مادی و ارضی رهبرانی، مانند استالین، چرچیل و هیتلر به کام مرگ افتادند؛ اما در جنگ جهانی جدید، جهان فارغ از منفعت‌طلبی‌های قومی، نژادی و ایدئولوژیک رایج در تاریخ بشر به دو گروه خیر و شر تقسیم خواهد شد که جبهه شر آن حافظ وضع موجود و خواهان تداوم سلطه استعمار بر نوع بشر است و نمایندگی آن با کاخ سفید و سردمداران تروریست منش آمریکایی است، اما در مقابل جبهه خیر با اولویت بخشی به مفاهیم عالی و متعالی انسانی، مانند آزادگی و نفی طاغوت به مقابله با این جریان محافظه کار استکباری بر خواهد خاست و پرچم‌داری این جبهه با کشور و ملتی جز ایران و سرداران پرتعداد آن نخواهد بود.


بعد از ماجرای ترور سردار شهید حاج قاسم سلیمانی و جمعی از یاران شهیدش افکار عمومی ایران و جهان شاهد وقوع سلسله وار حوادث گوناگونی در سطح ایران و منطقه بود. اما در بین همه آنها، فعال شدن مکانیسم ماشه توسط طرف‌های اروپایی باقی مانده در برجام بود که اکنون به سرخط تحلیل های رسانه های مطرح جهان بدل شده است. با توجه به تاثیرگذار بودن تحولات ی بر اقتصاد و معیشت عمومی حال این سوال در افکار عمومی کشور مطرح شده است که مکانیسم ماشه چیست و چه تاثیری بر زندگی آنها خواهد داشت؟ برای پاسخ به این سوال باید نگاهی به ساز و کار حل اختلاف توافق هسته ای معروف به برجام یا JCPOA  داشته باشیم.

 

مکانیسم ماشه

مکانیسم ماشه یا SnapBack  همان «ساز و کار حل اختلافات» یا dispute mechanism است که جزئیات آن در بند‌های ۳۶ و ۳۷ این توافق بین المللی ذکر شده است، در این بندها مسائل مربوط به حل و فصل اختلاف میان طرف‌های دخیل در توافق هسته که شامل کشورهای ایران، آمریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان، روسیه و چین یا همان 1+5 است ذکر شده و در صورت بروز هر گونه اختلاف و مناقشه در طول توافق باید به آن مراجعه کرد.

بر اساس این دو بند طرف های توافق در صورت ناکام ماندن فرایند پیش‌برد تعهدات تعهد شده، می‌توانند با فعال کردن مکانیسم ماشه موجب بازگشت خودکار تحریم‌های بین المللی علیه کشورمان شوند. البته در سوی دیگر توافق کشور ما نیز می‌تواند به طور آزادانه فرایند اتمی پیش از برجام را مجددا پیگیری نماید.

بر اساس بندهای 36 و 37 در صورتی که طرف های مقابل کشورمان را به عدم پایبندی اساسی به مفاد توافق هسته‌ای متهم کنند، خواهند توانست این اتهام را به کمیسیون مشترک برجام کشانده و کشورمان را وادار به جلب رضایت طرف‌های شاکی کنند. البته فرصت جلب رضایت به 30 روز محدود شده است و در صورتی که در این زمان رضایت طرف شاکی جلب نشود، پرونده شکایت از کشورمان به شورای امنیت سازمان ملل متحد ارسال خواهد شد.

 

شورای امنیت نیز که شامل پنج عضو دائم و ده عضو غیر دائم است بایستی حداکثر طی یک ماه پس از دریافت پرونده شکایت درباره بازگشت تحریم‌های ایران رأی‌گیری کند.

 

البته باید به این نکته توجه داشت که اعضای دائم این شورا عبارتند از روسیه، چین، آمریکا، فرانسه و انگلیس و با توجه به روابط راهبردی کشورمان با دو کشور روسیه و چین انتظار عمومی بر این است که تصمیمات ضد ایرانی طرف های غربی برجام که از قضا عضو دائم شورای امنیت با وتوی این دو کشور روبرو شود. اما در عمل این انتظار آن‌چنان نزدیک به واقعیت نیست، زیرا کشور‌های غربی عضو برجام در مذاکرات هسته ای ساختار این رأی‌گیری را به گونه‌ای مهندسی کرده اند که امکان وتوی نظرشان درباره تحمیل مجدد تحریم‌ها علیه کشورمان برای روسیه و چین مقدور نخواهد بود.

 

بر اساس مکانیسم ماشه اعضای شورای امنیت به جای رأی‌گیری درباره رفع تحریم‌ها بر سر ادامه رفع تحریم‌ها رأی‌گیری خواهند کرد در این صورت هم طبیعتا نظر طرف های غربی مخالفت با روند ادامه رفع تحریم ها خواهد بود که نتیجه آن چیزی جز بازگشت قطعنامه‌های تحریمی پیشین سازمان ملل متحد علیه کشورمان نخواهد بود.

 

البته طرف های دشمنان کشورمان از جمله ایالات متحده امریکا می کوشند تا دور جدید تحریم ها شامل قرار گرفتن کشورمان در ذیل فصل هفت سازمان ملل متحد باشد.

 

فصل هفت سازمان ملل متحد چیست!؟

عنوان فصل هفت منشور ملل متحد که این روزها زیاد از آن صحبت می شود، چیزی نیست جز «اقدام در موارد تهدید علیه صلح، نقض صلح و اعمال » و شورای امنیت در هر زمانی که بخواهد بصورت جدی به پرونده یک کشور رسیدگی کند، آن کشور را ذیل فصل هفتم منشور سازمان ملل متحد قرار می‌دهد.

 

اما در بین بندهای متعدد فصل هفت بند‌های ۴۱ و ۴۲ بیش از همه دارای اهمیت هستند. زیرا بر مبنای بند ۴۱ شورای امنیت می‌تواند برای اجرای تصمیمات خود می‌تواند از اعضای ملل متحد درخواست همکاری نماید که بر اساس تعریف این بند این اقدامات ممکن است که شامل متوقف ساختن تمام یا قسمتی از روابط اقتصادی و ارتباطات لجستیکی زمینی، هوایی و دریایی و حتی قطع روابط ی باشد.

بند ۴۲ فصل هفت نیز شامل استفاده از زور و گزینه نظامی برای مهار کشور و تهدید مورد نظر شورای امنیت است و بر اساس تعریف آن در صورتی که شورا تشخیص دهد که اقدامات پیش‌بینی‌شده در ماده ۴۱ برای مهار تهدید کافی نیست یا نخواهد بود، می‌تواند به وسیله نیروهای نظامی اعضای سازمان ملل متحد برای آنچه حفظ یا اعاده صلح و امنیت بین‌المللی خوانده شده وارد عمل شود.

یک نکته جالب اینکه اگر در قطعنامه شورای امنیت، صرفا عبارت قرار گرفتن در ذیل فصل هفت درج شود به صورت همزمان آن کشور شامل بند 41 و 42 یعنی مواجه با تحریم و اقدام نظامی خواهد شد. اما اگر عبارتی مانند ذیل بند 41 فصل هفت در بیانیه اعلام شود صرفا کشور هدف با تحریم روبرو خواهد شد.

 

راهکارهای پیش روی ایران

عملا باید پذیرفت تحریم‌های شورای امنیت نسبت به تحریم‌های گوناگون و چند وجهی آمریکا دارای اهمیت کم‌تری هستند و اگر حتی با نهایی شدن بازگشت تحریم ها هر شش قطعنامه شورای امنیت علیه کشورمان بازگردد، باز هم توانی در حد تحریم‌های آمریکا نخواهد داشت. لذا نباید با برجسته سازی تحریم‌های احتمالی، اذهان عمومی را مطابق میل برخی جریان ها مشتاق حمایت از مذاکره با شیطان بزرگ کرد.

 

البته در برابر این اقدام غیر اخلاقی سه کشور اروپایی عضو برجام، کشورمان بایستی رسما پنج گام اعلام شده کاهش تعهدات برجامی را به حالت اجرایی در آورده  و بلافاصله غنی‌سازی ۲۰ درصد را آغاز نماید.

 

همزمان کشورمان بایستی تعداد سانتریفیوژهای خود را افزایش داده و روند افزایش ذخایر هسته‌ای را پیگیری نماید. زیرا بر اساس بند سوم توافق هسته ای مصوب مجلس شورای اسلامی دولت کشورمان موظف است که هرگونه عدم ‌پایبندی طرف مقابل را در زمینه لغو مؤثر تحریم‌ها یا بازگرداندن تحریم‌های لغوشده و یا وضع تحریم جدید تحت هر عنوان دیگر را به‌ دقت رصد کرده و اقدامات متقابل در جهت احقاق حقوق ملت ایران انجام دهد و همکاری داوطلبانه را متوقف نماید و توسعه سریع برنامه هسته‌ای صلح‌آمیز جمهوری اسلامی ایران را سامان دهد. به‌طوری‌که ظرف مدت دو سال ظرفیت غنی‌سازی کشور به یکصد و نود هزار سو افزایش یابد.

 

پر واضح است که با اجرای این روند و اطلاع رسانی آن در سطح گسترده افکار عمومی غرب علیه تمایل دولت هایشان برای شروع دور جدیدی از تنش فرا منطقه ای بسیج خواهد شد و همزمان دولت های غربی بر مصمم بودن کشورمان برای پیگیری حقوق اساسی هسته ای خود پی خواهد برد که این مسئله می تواند زمینه عقب نشینی آنها از موضع فعلی را فراهم کند. خصوصا به این دلیل که طرف های غربی و خاصه اروپایی تمایلی به شروع رقابت تسلیحاتی گسترده در غرب آسیا ندارند و شروع این دست رقابت ها را زمینه ساز بروز تهدیدات مهلکی علیه امنیت ملی خود ارزیابی می کنند.


خبرگزاری فارس؛ یادداشت میهمان ـ نوید کمالی کارشناس مسائل ی: از سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی به عنوان محبوب ترین و مقتدرترین چهره تاثیرگذار جهان اسلام یاد می شود و برخی وی را همسان مالک بن حارث نخعی یا همان مالک اشتر علی (ع) که شخصیتی شناخته شده در تاریخ صدر اسلام است ارزیابی کرده و در عمل وی را قهرمانی ملی و منطقه ای که نام و یادش در صفحات تاریخ ایران و بلکه جهان اسلام و خاصه تشییع ماندگار خواهد شد معرفی می کنند.

حاج قاسم سلیمانی که ماجرای شهادتش به مهمترین رخداد ایران و جهان اسلام بدل شد، در ظاهر یک شخصیت نظامی است که در کسوت فرماندهی نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بیش از دو دهه از عمر با برکت خویش را که برابر با نیمی از عمر انقلاب اسلامی است صرف پیشبرد آرمان های انقلاب اسلامی در پشتیبانی از مستضعفین عالم و مبارزه با استعمار و استکبار کشورهایی از جمله امریکا نمود و در آخرین لحظات عمر نیز در حال پیگیری پیشبرد همین مبارزه مقدس بود که بدست آمریکایی ها به شهادت رسید.

شکی نیست که در یک برداشت باینری، این مختصات شغلی و جایگاه مسئولیتی آنهم در قالب یک فرمانده ارشد نظامی این تصویر را در ذهن مخاطب نا آشنا با شخصیت آسمانی سردار دل ها تداعی می کند که وی بطور قطع بایستی دارای روحیات خشک امنیتی، نظامی داشته باشد اما در عمل و برخلاف این برداشت کلاسیک از شخصیت چهره های نظامی، وی بیش از هر چهره فرهنگی ، ی و حتی نظامی کشور در بین افکار عمومی دارای محبوبیت داشت و امروز حتی پس از شهادتش بر حجم دوستداران او بیش از پیش افزوده شده بطوری که حتی برخی محبوبیت این فرمانده نظامی را در تاریخ ایران کم نظیر و بی سابقه ارزیابی می کنند.
در واقع اگر چه حاج قاسم یک فرمانده نظامی بود اما در عمل شخصیت او بزرگتر از این بود که در چهارچوب یک شغل یا مسئولیت محصور شده و صرفا در همان چهارچوب نقش آفرینی نماید بلکه وی با بهره گیری از شخصیت چند وجهی خود در جبهه جنگ یک فرمانده بی همتای نظامی، در مواجه با رهبران ی منطقه و جهان یک دیپلمات کار کشته و در برخورد با رزمندگان و خانواده های شهدا و توده های مردم یک همدل، همراه و پشتیبان بی بدیل بود بطوری که فرزندان شهداء در حضور و آغوش پر مهر او انعکاسی از پدر شهید خود را مشاهد می کردند و عاشقانه دوستدار سردار بودند و بعد از شهادتش گفتند و نوشتند که گویی دگر بار پدر خویش را از دست داده اند.

پس اگر بخواهیم راز محبوبیت حاج قاسم را بازشناسایی کنیم باید از جنبه های گوناگون این شهید که موجب نفوذ حب و محبت او در قلب های توده های مردم در این سو و آنسوی مرزهای خاکی کشورمان شده مطلع شویم.

اولین مورد از مهمترین و محوری ترین دلایل محبوبیت حاج قاسم مربوط به ماجرای حضور و مبارزه داهیانه و شجاعانه او در برابر داعش و جماعت تکفیری است بطوری که این حضور خالصانه خود زمینه سازی و مشوق حضور داوطلبانه هزاران رزمنده محب اهل بیت(ع) در جبهه مقابله با داعش شد که نتیجه آن را می‌توان در فروپاشی امپراطوری وحشت داعش مشاهده کرد.

در واقع حضور شجاعانه حاج قاسم در عراق و سوریه و متوقف نشدن او در سنگرهای فرماندهی و کنترل جنگ و قرار گرفتن بر فراز خاکریزها و کنترل میدانی صحنه نبرد بود که باعث شد در عمل حاج قاسم به قهرمان بی بدیل رزمندگان جبهه مقاومت و همچنین توده های مردم بدل شود.

اما فرای از این جنبه های حرفه ای حاج قاسم در حوزه فرماندهی جنگ، یک از مهمترین ویژگی های وی حضور موثر در عرصه های اجتماعی بود، بطوری که می توان این ویژگی های شهید را به عنوان تجلی عملی مردمی بودن در معنای صحیح و دقیق آن دانست.

حاج قاسم اگر امروز محبوب دل هاست رازش را باید در مهرورزی و تعامل او با همه اقشار مردم دانست زیرا هر چند یکی از مهمترین مسئولیت های نظام و کشور و انقلاب را بر عهده داشت اما این مسئولیت ها و عناوین و ستاره ها موجب نشد تا از ارتباط با مردم فاصله بگیرد و تنها آنها را از پشت شیشه خودروها بنگرد.

حاج قاسم اگر چه مرد جنگ بود اما می دانست که امروز مهمترین عرصه جنگ با دشمن عرصه جنگ نرم است و برایش تاکید بر اهمیت جنگ نرم صرفا تکرار یک حرف قشنگ نبود و بلکه در عمل از هر فرصتی برای بیان و پیگیری دغدغه های فرهنگی و اجتماعی و بیدار کردن مسئولین از خواب غفلت بهره می برد.

بطور مثال حاج قاسم سلیمانی در سال  96 و در یک سخنرانی رسمی در جمع ائمه جماعات مساجد با انتقاد بی پرده از برخی ون بی توجه به تحولات فرهنگی و اجتماعی روز اظهار داشته بود: "وقتی یک برادر چند شغله و خسته را امام جماعت یک مسجد می‌کنیم، این فرد چطور می‌خواهد محیط مسجد را حفظ کند؟"

شهید سلیمانی اما نقد خود را محدود به بی توجهی برخی مسئولین فرهنگی به مسائل اجتماعی و فرهنگی نکرده و به نقد جزم‌گرایی در مواجهه با مسائل فرهنگی و اجتماعی که در برخی حوزه های حساس اجتماعی که بیش از همه نیاز به جلب مشارکت عمومی دارد هم می پرداخت: "من و آدم‌های خودم. من و رفقای خودم. من و مریدهای خودم. این بی‌حجاب است، این باحجاب است. این چپ است، آن راست است، این اصلاح طلب است، او اصولگراست، خب پس چه کسی را می‌خواهید حفظ کنید؟ همان دختر کم‌حجاب دختر من است. دختر ما و شماست؛ نه دختر خاص من و شما، اما جامعه ماست."

این ویژگی ها و دیدگاه ها در کنار ساده زیستی و عدم ظهور و بروز به عنوان یک چهره ی عرفی و صادق بودن در کلام و روش و منش منجر به این امر شد که سلیمانی در اذهان عمومی به عنوان یک چهره محبوب و قابل اتکا جلوه کند و محبوب قلب ها باشد و این محبوبیت در کنار اقدامات نظامی و راهبردی او در جبهه مقاومت و در کنار سایر ویژگی ها گفته و ناگفته موجب شد تا سرمایه عظیمی تحت عنوان سرمایه اجتماعی اقتدار محور مقاومت خلق شود و سلیمانی به عنوان نماد این اقتدار به محور توجه قلوب همراهان مقاومت اسلامی در مواجهه استکبار بدل گردد.

اما امروز که شهید در بین ما نیست، بر خلاف انتظار دشمن نه تنها این سرمایه و اقتدار ناشی از عملکرد و کردار حاج قاسم در داخل و خارج کشور کاهش نیافت بلکه شهادت او زمینه ساز اجماع ملی و منطقه ای علیه استکبار جهانی و خاصه آمریکای جنایتکار شد و امروز مسئولین بایستی از این سرمایه به خوبی حراست و حفاظت کرده و در بسط آن در حوزه منطقه ای و فرا منطقه ای کوشا باشند.

حادثه غمبار سقوط هواپیمای مسافری، بهانه ای به دست دشمنان حاج قاسم داده است تا با سواستفاده از احساسات جریحه دار شده مردم، کینه خود از راه و میراث این سردار پرافتخار را به نمایش بگذارند. این کینه نه عجیب است و نه غیرمنتظره؛ آمریکا و مزدوران آن از حاج قاسم کم سیلی نخورده اند. او همانقدر که در بین آحاد مردم محبوب است، از سوی دشمنان این مردم، مورد غضب و کینه است.

بی‌شک تا به حال این توصیه را شنیده‌اید که باید برای شناخت یک فرد با وی به مسافرت رفت، از او پولی قرض گرفت یا حداقل از او چیزی خواست؛ البته نمی‌توان به آسانی نتیجه این آزمایش‌ها را ملاک تشخیص دوست خوب و بد قرار داد، اما آنچه مسلم است، در شرایط عادی و خوشی همه خوب، خوش، مهربان و دست و دل باز هستند، اما با پیش آمدن اندکی فشار و مشکل شرایط تغییر می‌کند و همان فرد خوب، صمیمی و همراه به یک فرد غریبه یا حتی بدتر از آن بدل می‌شود و کار را به جایی می‌رساند که منفعت قطع ارتباط به وجود هرگونه ارتباطی با او می‌چربد.
در ادبیات فارسی به این دست افراد «حزب بادی» و در ادبیات عامیانه غرب «کانفورمیست» می‌گویند که اشاره به افراد فرصت‌طلبی دارد که به راحتی توانایی تغییر جهت دادن بر حسب دگرگونی اوضاع و سود شخصی را دارند؛ این رفتار آنقدر مذموم است که از سال‌ها قبل درباره آن فیلم‌ها و موسیقی‌های گوناگونی ساخته شده که معروف‌ترین و شناخته شده‌ترین آن آهنگ  conformista اثر «جورجو گابر» است.
افرادی که از آنها به عنوان عضو حزب باد یاد می‌شود در ظاهر همواره به سوی قدرتِ وقت گرایش دارند، اما در باطن به اصولی پایبند نیستند، حتی اصول و ارزش‌ها را به راحتی فدای منفعت شخصی یا نزدیک شدن به افراد جدیدی می‌کنند که در کانون ثروت یا قدرت قرار می‌گیرند.
به عبارت بهتر، کسی که مرام حزب بادی را برای خود بر می‌گزیند، در بزنگاه‌ها برای رسیدن به نفع شخصی، حاضر به فدا کردن همه چیز است، حتی اگر پای مهم‌ترین اصول و ارزش‌ها در میان باشد؛ از این رو کانفورمیست‌ها را می‌توان مصداق همان منافقین نام آشنای تاریخ اسلام و انقلاب دانست.
مصداق‌های امروزی این افراد را هم به راحتی می‌توان در فضای مجازی و به ویژه شبکه‌های اجتماعی و بین چهره‌های ی، سلبریتی‌ها حتی اینفلوئنسرها به وفور پیدا کرد. آری، دقیقاً همان افرادی که امروز خود را به فراموشی رفتار، گفتار و تبلیغات دیروز خود زده‌اند و صریحاً خلاف گذشته خود حرف‌ می‌زنند و عمل می‌کنند.
برای یک حزب بادی فرقی نمی‌کند با چه کسی کار می‌کند، خواهی سپاه یزید باشد یا  کاروان حسین(ع)؛ حزب بادی برایش منفعت ارزش است و این ارزش او را تابع وزش باد منفعت می‌کند، از هر سو که باد منفعت شخصی بوزد، به آن سو می‌دود، حتی در آنجا شمشیر می‌زند.
غرض از نگارش این یادداشت، ماجرای افشاگری اخیر «سیروان خسروی» درباره پشت پرده مافیای رفتارهای ی سلبریتی‌هاست که در آن رفتارهای این روزهای برخی چهره‌های شناخته شده فضای هنری و رسانه‌ای کشور در جهت سیاه‌نمایی ایران را یک رفتار مزوّرانه خوانده است.
وی همچنین در پست اینستاگرامی خود دلیل فعالیت‌های تبلیغاتی برخی از سلبریتی‌ها در انتخابات ریاست‌جمهوری دوره گذشته و حمایت آنها از یک چهره خاص را ناشی از پرداخت امتیازاتی از جنس دریافت دستمزد «۳ سانس کنسرت تهران» که مبلغ هنگفتی می‌شود، اعلام کرد.
این اعتراف صریح سیروان خسروی از بازی کانفورمیستی یا حزب بادی سلبریتی‌های معروف کشورمان حکایت دارد؛ چرا که همان‌هایی که دیروز منفعت‌شان در «تَکرار می‌کنم» بود، امروز به منتقدان سرسخت دولت بدل شده‌اند؛ نمونه‌اش هم حامد بهداد که چندی قبل در واکنش به گرانی بنزین و حوادث آبان‌ ماه نوشته بود: «مفتضح ما هنرمندان که به امید بهبود جامعه فریب خوردیم و رأی دادیم و تشویق کردیم و ناسزا خوردیم.»
البته ناگفته نماند، خود ما هم نقش مهمی در پرورش کانفورمیست‌های مجازی، ی، هنری، حتی ورزشی داریم؛ زیرا تا کسی در چارچوب منافعش حرفی می‌زند یا حرکتی مطلوب ارزش‌های جمعی و نظام ما از خود بروز می‌دهد، سریع و بدون واکاوی ابعاد و زوایای پنهان، از وی حمایت می‌کنیم و تا حد ممکن بسترهای رشد و دیده شدنش را فراهم می‌کنیم، اما غافل از اینکه آنچه بیان کرده صرفاً تاکتیکی برای بهره‌برداری از جریان انقلاب بوده است و با وزش باد منفعت از سویی دیگر به همه آنچه پیش‌تر کرده بود به سرعت پشت پا خواهد زد.
مثالش هم کیمیا علیزاده که پس از کسب مدال برنز المپیک آنقدر به او امتیازات مالی و پر و بال تبلیغاتی داده شد که اصلاً خبر پناهندگی‌اش به هلند و بیانیه ضد ایرانی‌اش برای خیلی‌ها باور نکردنی بود. از این رو اگر می‌خواهیم از شر کانفورمیست‌ها در امان بمانیم باید به خودمان و جامعه آموزش دهیم که بیش از حد سلبریتی‌ها، اینفلوئنسرها و کلاً آدم‌های حزب باد را جدی نگیریم.


بعد از اقدام تروریستی آمریکا در به شهادت رساندن سردار رشید اسلام، سپهبد حاج‌قاسم سلیمانی جامعه ایران یکپارچه سیاه‌پوش شد و یک‌صدا فریاد انتقام‌خواهی از آمریکای جنایتکار و مسببان پیدا و پنهان دیگر این حادثه تروریستی را سر داد که در نتیجه آن، همزمان با خاک سپاری سردار محبوب دل‌ها موشک‌های ایرانی اولین سیلی انتقام را به صورت آمریکایی‌ها حاضر در پایگاه نظامی «عین‌الاسد» وارد کرد؛ اما کسی نمی‌دانست که یک حادثه سهوی ناشی از خطای انسانی در کنار سوء مدیریت افکار عمومی، تنها ساعاتی پس از زدن سیلی اولیه #انتقام_سخت می‌تواند فضا را برای سوءاستفاده مجدد دشمن و شروع موج جدیدی از اغتشاشات مهیا کند.
ماجرا از این قرار بود که با توجه به احتمال حمله تلافی‌جویانه آمریکا، پدافند هوایی کشور در حالت آماده‌باش کامل قرار گرفته بودبا اشتباه اپراتور به سوی یک هواپیما شلیک کرده بود.
این شلیک مرگبار اگرچه به از دست رفتن جان شهروندان ایرانی و خارجی زیادی منجر شد، اما باید پذیرفت پیش از این نیز حوادث مشابهی از این دست در جهان رخ داده است؛ به طور مثال در سال ۲۰۱۷ و در جریان یک حادثه مشابه در میانه بحران جدایی‌طلبی اوکراین، یک هواپیمای مسافربری خطوط هوایی مای مورد اصابت موشک پدافند هوایی قرار گرفت که به کشته شدن ۲۹۸ مسافر آن منجر شد؛ لذا ماهیت اولیه این ماجرا زمینه منحصر به فردی برای موج‌سواری دشمن نداشت، لذا دستگاه رسانه‌ای دشمن برای موج‌سواری و تحریک افکار عمومی کشورمان و انتقام‌گیری از #انتقام_سخت بر جنبه‌ای دیگر از ماجرا متمرکز شد و آن هم چیزی نبود جز ماجرای سه روز تمرکز رسانه‌ها و منابع خبری رسمی بر ردّ هرگونه فرضیه‌ای مربوط به سقوط هواپیمای اوکراینی جز نقص فنی.در واقع دشمن در همان ساعات اولیه اعلام وقوع حادثه این گزاره را در اذهان عمومی برجسته کرد که چرا مقامات مسئول پیش از بازیابی اطلاعات جعبه سیاه بر کلیدواژه حتمی بودن نقص فنی هواپیما تأکید دارند؟ 

متأسفانه، وجود نداشتن یک سخنگوی واحد برای بحران پیش‌آمده موجب شد تا با تکرار، برجسته‌سازی و القای این گزاره در اذهان مخاطب فاقد سواد رسانه‌ای‌ـ که اغلب محتوای خبری مورد نیاز خود را از رسانه غیر رسمی دریافت می‌کندـ این شایعه در افکار عمومی شدت بگیرد که قطعاً در این ماجرا پای یک توطئه حکومتی در میان است، آن هم در شرایطی که بر اساس عرف و اصول مدیریت بحران، تمام کشورها تا پیش از مشخص شدن تمام ابعاد یک حادثه از اعلام رسمی علت آن اجتناب می‌کنند.
اما این بار مسئله فرق می‌کرد. در شرایطی که جبهه رسانه‌ای دشمن به دنبال عبور دادن ملت ایران از گفتمان ضد آمریکایی یکپارچه پس از شهادت سردار سلیمانی بود و با شدت تزریق گرد سیاه بی‌اعتمادی به جامعه را دنبال می‌کرد، سردار حاجی‌زاده، فرمانده هوافضای سپاه در یک اقدام شجاعانه، شرافتمندانه و بدون فرافکنی و برخلاف سیره مسئولان ارشدی که در شرایط بحران خود را بی‌خبر از هر مسئله مهمی در کشور معرفی می‌کنند، مسئولیت حادثه را بر عهده گرفت.
فارغ از چند و چون ماجرا، می‌توان از این حادثه برای بازسازی و ارتقای دستگاه مدیریت افکار عمومی کشور درس‌های مهم گرفت که اولین آن وم تعیین یک سخنگوی واحد برای بحران‌هاست؛ زیرا در ماجرای اخیر و پیش از اعلام رسمی دلیل بروز حادثه، شخصیت‌های حقیقی و حقوقی زیادی در این باره اظهار نظر کردند که برخی از آنها زمینه سوءاستفاده دشمن را فراهم کردند.
دومین درس، وم افزایش شفافیت رسانه‌ای در شرایط بحران است؛ به این معنا که در عصر جدید ارتباطات، رسانه نمی‌تواند صرفاً به تریبون یک طرفه مسئولان بدل شود، بلکه باید برای جلب اعتماد افکار عمومی به رسانه رسمی فرصت پرسش‌گری و پیگیری سؤالات افکار عمومی را داد.
و در نهایت سومین درس اینکه در ماجرای اخیر این امکان وجود داشت که اینفلوئنسرهای رسانه‌ای جبهه انقلاب پیش از اعلام رسمی عامل حادثه در جریان مسئله قرار گیرند و در جریان دفاع تمام کمال از گزاره «نقص فنی» و در رقابت با رسانه‌های معارض اعتبار رسانه‌ای خود را قربانی نکنند تا در حوادث آتی امکان تأثیرگذاری بر افکار عمومی برای آنها محفوظ بماند.

یادداشتی از: نوید کمالی

پایگاه بصیرت / نوید کمالی

طی هفته‌های اخیر موضوع مهاجرت تعدادی از چهره‌های ورزشی و فرهنگی کشورمان به موضوع داغ و پربحث رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی بدل شده است و انبوه کاربران فضای مجازی به این موضوع واکنش نشان داده‌اند. جالب اینکه بخش عمده‌ای از واکنش‌ها متوجه ماجرای پناهندگی «کیمیا علیزاده» به اروپاست.

این ورزشکار ۲۱ ساله، پس از اعلام رسمی خروج خود از کشور، هم‌صدا با تبلیغات ضد اسلامی و ایران‌هراسانه با انتشار پستی در صفحه شخصی خود در اینستاگرام و برگزاری یک نشست خبری با حضور رسانه‌های غربی با سیاه‌نمایی علیه کشورمان در صدد جلب حمایت نهادهای ضد ایرانی بر آمده تا به ظن خود با کسب حمایت آنها فرصت تکرار موفقیت‌های سابقش را در اروپا پیدا کند؛ اقدامی که احتمالاً در هفته‌ها و ماه‌های آینده شدت خواهد یافت و حتی بعید نیست به جمع حامیان مسیح علینژاد بپیوندد؛ اما مسلم است با پایان یافتن تاریخ مصرف تبلیغاتی‌اش دیگر حتی در آغوش دشمنان ایران نیز جایی نخواهد داشت و به همان سرنوشتی دچار خواهد شد که امروز منافقان سال‌خورده کمپ تیرانا دچارش هستند.

فارغ از آنچه در ماجرای کیمیا علیزاده شاهدش بودیم، اگر با نگاهی دقیق‌تر و البته کلان‌تر به موضوع تحریک چهره‌های شناخته‌شده برای مهاجرت و ورود به پروژه سیاه‌نمایی ایران بنگریم، بدون شک ردپای دستگاه اطلاعاتی و جنگ روانی دشمن را به خوبی مشاهده خواهیم کرد.

اما سؤال اینجاست، چرا دستگاه‌های اطلاعاتی دشمن باید برای تشویق تعدادی از چهره‌های شناخته‌شده کشورمان به مهاجرت سرمایه‌گذاری کنند؟ آیا منفعتی جز بهره‌برداری تبلیغاتی کوتاه‌مدت از آنها مد نظر است؟

برای پاسخ به این پرسش باید به این نکته مهم توجه کرد که در عرصه عملیات روانی با دو جنبه روبه‌رو هستیم.

اول رویکرد راهبردی و کلان دشمن در جریان جنگ روانی علیه ملت ایران است. در حوزه راهبردی هدف دشمن به شکست و اضمحلال کشاندن انقلاب اسلامی و ملت ایران است تا دیگر کشورمان نتواند برای جامعه جهانی و آزادی خواهان جهان الگو باشد و این‌گونه منافع استعماری و استکباری نظام سلطه از خطر مصون بماند.

دوم جنبه عملیات روانی دشمن و رویکرد تاکتیکی و عملیاتی آن است که بر مبنای آن دشمن بر اساس زمان و مکان خاص اقدام به طراحی و اجرای جنگ روانی می‌کند تا از طریق سلسله‌ای از این دست اقدامات بتواند به هدف استراتژیک خود، که همان به شکست کشاندن انقلاب اسلامی است، دست یابد.

حال با توجه به آنچه بیان شد، اگر بخواهیم ماجرای حمایت دستگاه جنگ روانی غرب از #پرچم‌ـفروشان کشورمان را تحلیل کنیم، به خوبی پی خواهیم برد جنبه تاکتیکی این اقدام بسیار برجسته است و در عمل، نقش مکمل جنگ ترکیبی بزرگ‌تری را علیه کشورمان ایفا می‌کند.


فضای مجازی امن نیست! برای بیان درستی این گزاره به طرح و بیان ادله‌های زیادی نیاز نیست؛ زیرا در طول سه دهه گذشته و از همان روزها و هفته‌های نخست ورود اینترنت به کشورمان، جامعه ایرانی در کنار بهره‌مندی از همه مواهب دنیای سایبر به نوعی درگیر پیامدهای نامطلوب این فناوری غیر بومی بوده است که یک نمونه آن را می‌توان در میزان بالای وقوع جرایم اخلاقی و منافی عفت به دلیل استفاده ناآگاهانه از فضای مجازی مشاهده کرد.

برای درک ابعاد و پیامدهای نامطلوب فضای مجازی در کشورمان بد نیست بدانید بر اساس آمارهای نهادهای متولی امنیت فضای مجازی، تقریباً به ازای هر یک هزار و ۴۰۰ نفر جمعیت کشور، یک جرم در فضای سایبری کشورمان در حال رخ دادن است!

البته این آمار تنها به جرایم سایبری شناخته شده‌ای، مانند هک، نفوذ، برداشت غیر مجاز از حساب بانکی و هتک حیثیت اشاره دارد و بخش عمده‌ای از تهدیدات پنهان ضد فرهنگی‌ـ اجتماعی فضای مجازی را شامل نمی‌شود؛ زیرا این قبیل تهدیدات همواره تا مدت‌ها برای نهادهای انتظامی و قضائی ناشناخته باقی می‌مانند و این ناشناخته بودن تهدید، خود موجبات برخورد نکردن بهنگام با آنها را فراهم می‌کند.

برای نمونه، کافی است به پایگاه‌های معروف اشتراک ویدئوی داخلی نگاهی بیندازید و نام برخی از خوانندگان طاغوتی یا فیلم‌های هالیوودی روز را در آنها جست‌وجو کنید تا خود به عینه به عمق فاجعه پی ببرید!

برای نمونه، عبارت «فیلم ۲۰۲۰» را در کادر جست‌وجوی یکی از این سرویس‌های اشتراک ویدئو بنویسید؛ شاید باور نکنید اما با وارد کردن این عبارت و فشردن دکمه تأیید اغلب فیلم‌های هالیوودی منتشر شده در سال جدید میلادی برای شما فهرست خواهد شد و شما می‌توانید با انتخاب هر یک از آنها این قبیل محصولات دستگاه جنگ نرم بزرگ‌ترین دشمن ملت ایران را مشاهده کنید؛ آن هم با تسهیلاتی از جنس اینترنت نیم‌بها، زیرنویس فارسی و بدون سانسورهای معمول!

همان‌گونه که دریافتید پایگاه‌های اشتراک و انتشار ویدئویی داخلی که زمانی از جیب بیت‌المال و با هدف مقابله با نفوذ سرویس‌های اشتراک ویدئوی معروفی، مانند یوتیوب راه‌اندازی شده بودند، امروز خود به رسانه انتقال آسان، ارزان و بی‌دردسر محصولات ضد فرهنگی به مخاطبان ایرانی بدل شده‌اند، آن هم در حالی که کمترین توجهی به این رویکرد تهدیدآفرین آنها نمی‌شود و گویی نهادهای نظارتی در خوابی سنگین به سر می‌برند!

برای درک عمیق این فاجعه بد نیست عبارت «ساخت ترقه» را در این پایگاه‌ها جست‌وجو کنید تا با انبوهی از ویدئوهای تولید شده به دست کاربران ایرانی روبه‌رو شوید که با بهره‌گیری از ساده‌ترین امکانات، ساخت انواع ترقه‌های انفجاری و آتش‌زا را به مخاطبان عمدتاً نوجوان خود آموزش می‌دهند و آنها را برای چهارشنبه آخر سالی پر خون و آتش آماده می‌کنند.

متأسفانه، آنچه در این قبیل موارد جلب توجه می‌کند، حجم بالای بازدیدهای کاربران از این ویدئوهای تهدید‌آفرین است و به وضوح مشخص است که حذف نکردن و مسدود نکردن این قبیل محتواهای ویدئویی یا از عدم درک و بی‌مسئولیتی مدیران این سرویس‌های شبه تلویزیونی نشئت می‌گیرد یا شاید پای عمدی در میان است.

اگر زیاد بدبین نباشیم، به احتمال زیاد تنها هدف مدیران این پایگاه‌ها جذب مخاطبان بیشتر و کسب درآمدهای نجومی از تبلیغات است؛ زیرا بر اساس نامه‌های موجود سفارش یک آگهی ۶ ثانیه‌ای برای آگهی‌دهنده‌ها حدود ۶۰ میلیون تومان هزینه در بر دارد؛ آن هم در حالی که این پایگاه‌ها برای تأمین محتوای خود هیچ هزینه‌ای را متحمل نمی‌شوند و نبود قانون کپی‌رایت و نظارت نکردن داخلی دست آنها را برای انتشار بدون محدودیت محتوا و جلب مخاطب باز گذاشته است!

با توجه به اهمیت موضوع به نظر می‌رسد، نهادهای مسئول حفاظت از فضای تولید و تبادل اطلاعات کشور باید با دقت نظر بیشتری مأموریت خود را در زمینه سرویس‌دهندگان داخلی ویدئوهای برخط پیگیری کرده و سازوکار کارآمدتری را برای نظارت بر این سرویس‌دهندگان محتوای چند رسانه‌ای طراحی کنند.


یادداشتی از : نوید کمالی / هفته نامه صبح صادق


هفته گذشته خبر تعویض سنگ مزار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی انعکاس قابل توجهی در شبکه‌های اجتماعی یافت؛ به گونه‌ای که تحلیل واکنش‌های پر تعداد کاربران فضای مجازی نشان‌دهنده استقبال افکار عمومی از این اقدام است؛ اما به راستی چرا این تعویض سنگ مزار برای افکار عمومی تا این حد اهمیت داشت و چرا مسئولان کشور، به ویژه متولیان امور گارهای شهدا باید از آن درس بگیرند؟!

 

ماجرای پر واکنش سنگ مزار شهید سلیمانی و جلب توجه افکار عمومی به آن از جایی شروع شد که مدیرکل بنیاد شهید استان کرمان خبر نصب سنگ مزار سردار دل‌ها را اعلام کرد. وی پس از آرام گرفتن پیکر فرمانده شهید جبهه مقاومت در گار شهدای کرمان در گفت‌وگوی خود با رسانه‌ها اعلام کرده بود: «سنگ آرامگاه ابدی سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی عصر امروز ۲۳ دی ‌ماه در گار شهدای شهر کرمان نصب شد.» احمد گروئی در ادامه گفته بود که براساس وصیت‌نامه این شهید بزرگوار، روی سنگ مزار ایشان تنها کلمه «سرباز ولایت شهید حاج قاسم سلیمانی» نوشته شده، در حالی که پس از اعلام شهادت سردار سلیمانی در فرودگاه بغداد تصویری از وصیت‌نامه شهید در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده بود که به وضوح به عبارت دیگری اشاره کرده و تأکید داشت. در تصویر منتشر شده از وصیت‌نامه شهید سلیمانی آمده بود: «همسرم من جای قبرم را در مزار شهدای کرمان مشخص کرده‌ام. محمود می‌داند. قبر من ساده باشد مثل دوستان شهیدم. بر آن کلمه سرباز قاسم سلیمانی بنویسید نه عبارت‌های عنوان‌دار.» از این‌رو انتشار تصویر سنگ مزار سیاه و یکسان‌سازی شده شهید و تناقض شکلی و محتوایی آن با وصیت صریح حاج قاسم، از نگاه کاربران فضای رسانه‌ای و مجازی کشور دور نماند و از همان دقایق اولیه انتشار عکس سنگ مزار حاج قاسم، واکنش‌های کاربران و دوستداران شهید به این اجتهاد شخصی مسئولان آغاز شد. بیشتر کاربران در حالی به این اقدام واکنش نشان دادند که تصویر پروفایل آنها حاوی تصاویری از سردار شهید بود و عمدتاً بر این نکته تأکید می‌ورزیدند که هیچ شکی در سربازی و خدمت حاج قاسم در رکاب ولایت نبوده و نیست و سیره عملی ایشان الگوهای تمام و کمال زندگی یک انسان ولایتمدار است؛ اما حتماً و قطعاً حکمتی در کار بوده که شهید به صورت ویژه بر نوشتن عبارت ساده «سرباز قاسم سلیمانی» بر مزار ابدی خود تأکید کرده است؛ آن هم در زمانه‌ای که برخی برای ثبت یک عنوان پر زرق و برق در پیشوند یا پسوند نام خود هزینه‌های هنگفتی می‌کنند؛ از این ‌رو پسندیده نبود مسئولان خود اجتهادی کرده و عبارت دیگری را بر مزار او حک کنند! 

این کاربران تأکید داشتند حاج قاسم بر خلاف آنچه پیشتر بنیاد شهید و امور ایثارگران انجام داده بود، به صورت مکتوب وصیت کرده است، از «عبارت‌های عنوان‌دار» برای وصف مرام و منش وی خودداری شود و تنها عبارت «سرباز قاسم سلیمانی» بر روی سنگ مزار فرمانده حک شود. خوشبختانه، در نهایت این واکنش‌ها موجب شد تا همزمان با برگزاری چهلمین روز شهادت این شهید نام‌آور، سنگ جدیدی بر مزار وی نصب شود که در واقع سنگ سابق مرقد مطهر امام حسین(ع) در کربلاست و نوشته درج شده بر آن منطبق با وصیت‌نامه شهید است. 

بر سنگ مزار جدید شهید که یادآور مزارهای غیر یکسان‌سازی شده شهدای دوران دفاع مقدس است، نوشته شده است: «سرباز قاسم سلیمانی، فرزند حسن، این فرمانده سلحشور نیروهای ضد تروریستی ملت‌های غرب آسیا که به دعوت رسمی دولت عراق به آن کشور سفر کرده بود، به دستور مستقیم رئیس‌جمهور آمریکا در بامداد جمعه سوم ژانویه ۲۰۲۰ میلادی در فرودگاه بین‌المللی بغداد توسط یگان تروریستی سنتکام مورد هدف قرار گرفت و به همراه جمعی از همراهان خود به شهادت رسید.» در پایان بد نیست بدانیم، رهبر معظم انقلاب حضرت آیت‌الله‌العظمی ‌ای(حفظه‌الله) سال گذشته و در جریان زیارت مزار شهدای بهشت زهرای تهران نیتی خود از طرح یکسان‌سازی قبور شهدا را اعلام کرده و فرموده بودند: «یکی از کارهای بدی که بعضی از مدیران گارهای شهدا انجام می‌دهند، این کار غلط یکسان‌سازی قبور شهداست.» با این حال و با وجود اعتراض گسترده خانواده‌های شهدا و فعالان فرهنگی تاکنون طرح یکسان‌سازی قبور شهدا در ۷۰ درصد گارهای کشور اجرا شده است!


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

لوازم يدکي و قطعات خودرو دالانکوه درمان تشنج مدرسه شاد Kelly پاتوق فا دات آی آر شبنم باران وبلاگ شخصی حامد صیدی رز زیبا